گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 12
شماره 19 - فروردین و اردیبهشت 1379








رمز ماندگاري حسین علیه السلام
اسماعیل شفیعی سروستانی السلام علی الحسین بوي محرم که به مشام میرسد، عالم رنگی دیگر میگیرد. قلبها تندتر از هر زمان و
محزونتر از همیشه میتپد و میل به سوگ نشستن مثل خون در رگها میدود و آن وقت، در چشم برهم زدنی پرچمهاي سرخ و سبز
و سیاه در گوشه گوشه شهر و دیار ما به اهتزاز درمیآید و همه جا رنگ ماتم به خود میگیرد. این حسین کیست که عالم همه
دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست هر کجا میگذرم عکس رخش جلوه گر است هر کجا مینگرم جلوه
مستانه اوست عشق به حسین دلیل نمیخواهد، گویی خاك وگل ما را با محبت او سرشته اند. به خیل سیاهپوشان عزاداري که زیر
خیمه حسین، علیه السلام، به سینه زنی، نوحه خوانی، علم?کشی و... مشغولند که نگاه میکنی همه را حاضر میبینی، پیر، جوان،
زن، مرد، دانشجو، کارگر، همه و همه بیآنکه رنگ و ریایی در کار کنند سردرپی عاشورا نهاده اند. و یا سینه زنان در پی عزاداران
روانند تا شبی و یا نیمروزي خود را شریک غم زینب، علیهاالسلام، و عزادار شهیدان کنند. به یکباره همه رنگها و تعلقها از بین
میرود، همه مرامها و مسلکها رنگ میبازد و جاي آنهمه را نشستن در سوگ سالار کربلا میگیرد. حتی به قدر نوشاندن جرعهاي
شربت?به رهگذران و یا عرضه خرده نانی به فقرا، گاه در عجب میمانم که چه شوري در دلهاي این مردم است که محرم آنان را
از خود بیخود میسازد. خون عاشورایی بیهیچ تعارف در رگهاي مردم این دیار جاریست که با دمیدن خورشید اولین روز محرم
دلهاشان به سوگ مینشیند تا در ظهر عاشورا ولوله اي عجیب بپا کنند. این شور و ولوله پرده بسیاري از پندارها را میدرد. و
عبثبودن بسیاري اندیشه را مینمایاند. هر چه میخواهی باش، هر کجا میخواهی برو، محرم با این جماعت آن میکند که هر ساله
شاهد و ناظر آنی. اینان را نمیتوان از حسین دور ساخت. بهمان سال که نمیتوان آنان را از خوي جوانمردي، سلحشوري و
رادمردي دور کرد، محرم انعکاس تمام?نماي جوانمردي و سلحشوریست و شیعیان، جماعتی که بیسر و دستار، دل در طریق رندي
و سلحشوري روانه اند. نمیتوانی تصور کنی برخی که میبینی همان جماعتی هستند که تا روزي پیش از این در کوچه و خیابان
پرسه میزدند و طعنه زنان از کنار همه باورها میگذشتند. نمیتوانی بپذیري که برخی اینان که عریان در میان سینه زنان در عزاي
حسین، علیه السلام، از خود بیخود شده و بر دستها روانه میشوند همانان هستند که در کنار دخترکان از کنار کوچه میگذشتند.
نمیتوانی به خود بقبولانی که زنانی که کاسه بر دست?به رسم گدایان در کنار خانه ها نشسته اند تا قدري برنج روز عاشورا را
براي بیمار خود هدیه برند همان کسانیاند که انبارهاي خود را از غذا انباشته اند. اینهمه را چه میشود، از حسین و محرم چه دیده
اند که دیروز و فرداي خود را فراموش کرده اند؟ اینهمه از حسین چه میجویند؟ خود را؟ حسین، علیه السلام، را؟ زینب را؟ عشق
را؟ جوانمردي را؟ معنی زندگی را؟ معنی مرگ را؟ معنی بودن را؟ این دلبستگان به حسین، علیه السلام، و کربلا از مرام او و
یارانش درس وفاداري به کلام صادقانه، درس محبت?بیما به ازاء، درس سر باختن در پاي کلام حق جاري شده بر زبان، درس
صفحه 7 از 62
تکیه کردن به مردان مرد و ماندن در رکاب او، درس اعتماد کردن به خوي حسینی و درس پذیرا شدن حر واسپس جرم رفته را
آموخته اند و هر گاه که شمه اي از اینهمه درس را دیگر بار تجربه کنند خود را با خوي حسینی مینمایانند تا در حسین تکرار شده
باشند. گویی اینان در محرم و عاشورا آب زلالی مییابند که تشنگی درونشان را فرو مینشاند. سیاهی روز و روزگارشان را
میزداید و چون سپري آنان را از ابتلائات زمانه و دنیاي هراس?انگیز پس از مرگ در امان میدارد. اینان خود را در پناه حسین،
علیه السلام، در امان از هر بلا و ابتلاء مییابند. عاشورا از حسین و یارانش نمونه اي پرورده که تا ابدالاباد میتوان بازو در بازوي
آن از جاي برخاست. عاشورا شوري میآفریند که راه صد ساله را یک شبه میتوان پیمود. نیروي نهفته عشق به حسین، علیه السلام،
از چنان عظمتی برخوردار است که به مدد آن میتوان دریا دریا مردم را به زیر خیمه اهل?بیت، علیهم?السلام، کشید. عاشورا خود
حامل فرهنگ سترگی است که جاري شدن در آن میتواند همه صحنه هاي حیات را مبدل به عاشوراي حسینی و یارانش نماید:
اگر بچه هاي ما لذت محبت?بیما به ازاء را تجربه کنند. اگر امید پذیرفته شدن را چونان حر در دل زنده نگه دارند. اگر خانه خود،
را تجربه ? « اعتماد کردن » شهر خود، و سرزمین خود را مملو از مرام مردانی بیابند که بر عهدي که میبندند گردن مینهند. اگر
کنند. اگر صفحات کتابهاي مدرسه را مزین به نام حسین، علیه السلام، خوي حسین، علیه السلام، و منش او بیابند. چگونه است که
هر سال بچه هاي ما، زنان ما، مردان و جوانان ما، تمنا و تقاضاي صادقانه و تشنگی بیحد خود را در وقت غیبت صفا و مهر اعلام
میدارند اما در پاسخ اینهمه تنها به ذکر مصیبتی کوتاه بسنده میکنیم و از آن هم بهره هاي خود را مقدم میداریم؟ چگونه است
مردي را در کام تشنه آنان نمیچکانیم. » مردان مردي سلحشوري تکیه کنند میبینیم و جرعه اي از » که میل آنان را براي آنکه به
چگونه است که بر آنچه میگوییم وفادار نمیمانیم اما وفاداري جوانانمان را طالب میشویم؟ چگونه است که در نمییابیم رمز
ماندگاري حسین در چیست؟ چگونه است!...
خلیفه خدا، وارث زمین
آیۀالله جوادي آملی سخنرانی آیۀالله جوادي آملی در نخستین جشنواره فرهنگی، هنري انتظار (نیمه شعبان 1420 ). ذات اقدس اله،
انسان را براي خلیفه شدن آفرید و قرآن نیز او را به عنوان خلیفه معرفی کرده است. کسی که کج راهه میرود، اصلا توفیق چنین
خلافتبه معناي خاص را ندارد. کسی که در مسیر مستقیم حرکت میکند، به نوبه خود از خلافت طرفی میبندد. انسان وارسته
سهمی از خلافت الهی دارد تا برسد به آن ولی خدا که مظهر اسم اعظم است. وجود مبارك امام عصر، ارواحنافداه ، براي آن
حقیقتی است که جهان بشریت در انتظار او به سر میبرد و آن حقیقت این است که شجره شیرین خلقت ثمر بدهد ;زیرا تاکنون این
درخت آفرینش آنطور که باید میوه نداده است. انسانی که براي آن آفریده شده تا به لقاي الهی بار یابد، حداقلش آن است که به
لحاظ اجتماعی جامعه او جامعهاي باشد که تمدن او عین تدین اوست.و به لحاظ فردي عالم عادل باشد. این که در سوره مبارکه
حدید هدف انبیاء را گسترش عدل دانست هدف متوسط است نه هدف نهایی. آدم خوب شدن، ظالم نبودن، چیز فهمیدن، عادل
بودن، بین راه است، نه پایان راه. پایان راه وقتی است که انسان به لقاي الهی بار یابد ;بگوید من آن نیستم که ندیده بپرستم. پایان
راه آن است که انسان، همچون علی بن ابیطالب، علیهالسلام، بگوید، من آن نیستم که فقط به فهمیدن اکتفا کنم، من آنم که به
یافتن علاقهمند است. خدا را نه با فکر متکلم میتوان شناخت و نه با فکر حکیم، آنچه که در اذهان ماست مفهومی بیش نیست و
خدا مصداق است و مفهوم نیست. انبیاء آمدهاند تا آنچه را خودشان میبینند به ما نشان بدهند. و اگر کسی، گوشهاي از آن جمال
و جلال را دید، از دنیا به همان بیانی تعبیر میکند که وجود مبارك امیرالمؤمنین تعبیر کرد. حضرت فرمود: این حکومت و
است. ( 1) حشرات تمام تلاش و کوشششان آن است که در کنار « عفطۀ عنز » خلافتبا همه زرق و برق نزد من، همان آب بینی بز
عفطۀ چه آثار سوئی دارد و نه از زیبایی ریاحین » عفطۀ گرد بیایند ;چون نه از زشتی آن باخبرند و نه میدانند آن » این آب بینی
صفحه 8 از 62
مستحضرند. حضرت، مقامی را دیده بود و مارا هم به دیدن آن فرا میخواند، براي دیدن آن مقام حداقلش آن است که ما آدم
عالم عادل باشیم تا بتوانیم راه را طی کرده و آن مقام را ببینیم. مهمترین و بارزترین برنامه وجود مبارك ولی عصر، ارواحنا فداه،
همان چیزي است که همه ما در نهاد و نهانمان آرزوي آن را میپرورانیم و آن این که ما جهانی داشته باشیم که در عین حال که
همه با هم زندگی میکنند کسی را با کسی کاري نباشد، کسی مزاحم دیگري نباشد. چنین کاري از وجود مبارك ولی عصر به
این دلیل برمیآید که او عصاره خلقت است و میخواهد هدف همه انبیاء و اولیا را پیاده کند. قرآن میفرماید: چنین انسانی بدون
اقتدار و رهبري و حکومت نخواهد بود ;زیرا با نصیحت، با ارشاد و موعظه، حدود الهی اجرا نمیشود، مرزها محفوظ نمیماند. در
برابر تهاجم بیگانگان، مرز را نمیشود با نصیحتبست و بالاخره حکومت لازم است. تعبیر قرآن درباره انسان کامل این نیست که
ما او را حاکم میکنیم، ملک به او میدهیم، ملک به او اعطا و ایتاء میکنیم، این گونه واژهها در مورد اوصیا نیست. درباره آنها
میفرماید: حکومت ارث آنها است درباره دیگر حاکمان گاهی خداوند میفرماید: قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و
تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء. ( 2) یعنی خدایا ملک و ملک مال توست، تو هم مالکی، هم ملکی، هم
قادري، هم مقتدري، هم نفوذ دست توست و هم ملک به دست توست و به هر که بخواهی میدهی، از هر که بخواهی میگیري.
اینها در حدي است که شامل افراد زیادي میشود. درباره داود و سلیمان، علیهماالسلام، فرمود: وآتیناهم ملکا عظیما. ( 3) انبیاي
باشد. تعبیر هبه، عطا، ایتاء، تملیک در قرآن کریم فراوان « اعطا » ممکن است « ایتاء » کرده است، بالاتر از « ایتاء » بنیاسرائیل را مشمول
هبه و مانند آن » تملیک و غیر از » توریث غیر از » . ارث فلان گروه قرار میدهم کم است » ارث که من حکومت را » است. اما تعبیر
است. در تملیک، یک نحوه مبادلهاي هست که کالایی به جاي نقد و یا کالایی به جاي کالا مینشیند. وقتی انسان چیزي را
میخرد، یعنی نقدي را و مالی را میدهد و کالایی را میگیرد. در حقیقت در این داد و ستد، تبادل بین دو مال است ;یعنی مالی به
جاي مال دیگر مینشیند. خریدار نقد و پول میدهد و فروشنده کالا را، این داد و ستد در حقیقت جا به جایی مالی در برابر مال
ارث این گونه نیست که یک مالی با مالی مبادله شود، مالی » مبادله و مانند آنها میگویند. اما در » ، تملیک » دیگر است. که به آنها
به جاي مال دیگر بنشیند ;بلکه، در ارث مالک به جاي مالک مینشیند، نه مال به جاي مال قرار بگیرد. مال در جاي خود محفوظ
است، آنکه مالک بالاصل بود، فعلا حضور و ظهور ندارد و دیگري حضور و ظهور پیدا میکند. وارث به جاي مورث مینشیند،
مالک به جاي مالک مینشیند، مال به جاي مال. این فرق جوهري ارث و با معاملات عادي است. در قرآن کریم براي برقراري
ما زمین » : حکومت اولیا و اوصیا بهترین واژهاي که به کار رفته تعبیر ارث است. خداوند فرمود: زمین مال خداست، گاهی میفرماید
ما زمین را به عنوان ارث به دیگران منتقل کردیم . ان الارض لله یورثها من یشاء. ( 4) اگر » : را به دیگران دادیم . گاهی میفرماید
زمین مال خداست و خدا مورث و مورثاست و دیگري که ولی خداست، وارث زمین است، زمین به عنوان میراث به او میرسد، به
آن معنا نیست که چیزي سپرده و زمین را گرفته است، بلکه زمین را به ارث برده است. ارث وقتی صادق است که وارث به جاي
مورث بنشیند و این بدون خلافتحاصل نخواهد شد. اگر کسی خلیفه و جانشین خدا شد ;یعنی مظهر خدا شد، آیت کبراي خدا
شد، میتواند وارث زمین بشود. ذات اقدس اله این حقیقت را به صورت یک آیهاي که وجود مبارك ولی عصر، ارواحنافداه، در
زادروزش آن را قرائت کرده، درآورده و فرمود: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمۀ و نجعلهم الوارثین.
5) ما میخواهیم آنها را وارث خودمان قرار بدهیم. آنها نسبتبه جوامع بشري امامان و نسبتبه خداي سبحان وارثانند. برقراري )
حکومت عدل، تحقق هدف همه انبیا و برآوردن نیاز جوامع بشري، یک حکومتی میطلبد که در آن ذات اقدس اله زمین را به
عنوان ارث به این حاکم بدهد، نه با کودتا، نه با قیام مردمی نه با راي مردم ;زیرا راي مردم عوضشدنی است. ممکن است راي
مردم در برابر راي مردم دیگر محکوم به شکستباشد. ولی حکومتی جهانگیر را چیزي نمیتواند از پاي درآورد، به دلیل این که
این حکومتبه دست و فکر مردم نیست. خداوند حکومت را به عنوان ارث به آنها داده است. در ارث این گونه نیست که هر کسی
صفحه 9 از 62
از هر کس ارث ببرد، در ارث یک پیوند لازم است. تا کسی یک پیوند واقعی با مورث نداشته باشد، از او ارث نمیبرد. وجود
آري . فرمود: » : تو فقیه اهل عراق هستی عرض کرد » : مبارك امام صادق، علیهالسلام، در دیدار با بعضی از علماي عصرش، فرمود
بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش . با اینکه او فقیه عصرش بود، وجود » : عرض کرد «؟ بر چه اساس براي آنها فتوي میدهی »
مبارك امام صادق، علیهالسلام، فرمود: چگونه به قرآن فتوي میدهی در حالی که: وما ورثک الله من کتابه حرفا. ( 6) خداوند
علم الدراسۀ را گذراندي، سالیان متمادي درس خواندي و مفسر شدي، اما ارث » سبحان یک حرف را به تو ارث نداده است، تو
علم الوراثۀ با پیوند حاصل میشود و این پیوند به آن است که جان انسان به جانآفرین مرتبط بشود. وقتی انسان به » ، نبردي
جانآفرین مرتبط میشود که از خود بگذرد. با اینکه او سالیان متمادي در کوفه و غیر آن، کرسی تدریس داشت، اما امام معصوم،
چگونه به قرآن فتوي میدهی در حالیکه یک حرف از قرآن ارث نبردي . از این سخن معلوم میشود » : سلام الله علیه، به او فرمود
که علمالوراثه پیوند میخواهد و پیوند به این است که انسان از خود بگذرد. شما عالمی را پیدا نمیکنید که کتاب بنویسد و براي
او بیتفاوت باشد که نام او را ببرند یا نبرند. یقینا هر کس کتابی مینویسد، علاقهمند است نام او برده شود. چنین کسی در وادي
علمالدراسه است ;زیرا انسان تا خویشتن را میبیند نمیتواند وارث حق باشد. بنابراین وقتی مالک به جاي مالک و متصرف به جاي
متصرف مینشیند، باید با او مرتبط باشد و این نیست مگر که خلیفه او باشد، اگر خلیفه او بود و در ولایت کلی سهمی داشت،
راهم « من یشاء » میتواند وارث او باشد. ذات اقدس اله، به عنوان ارث وعده داده و فرمود: ان الارض لله یورثها من یشاء. و آن
مشخص کرده و فرموده آنها که در زمین مستضعف ولی در ملکوت عظیمند، اراده ما بر این است که آنها را وارثان زمین قرار
دهیم ;یعنی به جاي خودمان بنشانیم. با توجه به این که در ارث، وارث وقتی به جاي مورث مینشیند که مورث رختبر بندد، در
مستخلف عنه مینشیند. یک وقت میگوییم، » خلیفه به جاي » مستخلف عنه غیبت میکند و » خلافت هم همینطور است ;یعنی آن
فلان امام، خلیفه فلان پیامبر، علیهالسلام، است، گاهی میگوییم فلان امام، جانشین فلان امام، علیهالسلام، است، اینها معنا دارد،
براي اینکه امام قبلی رحلت کرده و امام بعدي جاي او نشسته است، یا پیغمبر رحلت کرده، امام جاي او نشسته است، در صورتی که
منوب عنه ، رحلت کرده و یا غیبت کند، خلافت وارث معنا دارد، اما اگر یک موجودي دائما حاضر و ظاهر باشد: » مستخلف عنه و »
الحی الذي لایموت (; 7) نه مرگ به سراغ او میرود، نه غیبت و خفا در مورد او راه دارد. با صدهزار جلوه برون آمدي که من با »
صدهزار دیده تماشا کنم تو را کی رفتهاي ز دل که تمنا کنم تو را کی بودهاي نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکردهاي که شوم
طالب حضور پنهان نگشتهاي که هویدا کنم تو را اگر موجودي اهل غیبت، اهل مرگ، اهل غفلت، اهل نوم، اهل خستگی نباشد،
خلافت از او چه چه معنایی دارد؟ اگر کسی میمیرد یا غایب میشود، یا خسته میشود و یا فراموش میکند، در تمام این عناوین
لا یعزب » : الحی الذي لایموت ; جهل ندارد » : چهارگانه و مانند آن نیابت، خلافت و... معنا دارد، اما موجودي که دائما حی است
و خدایی که خستگی در او ( 9) راه ندارد: «; و ما کان ربک نسیا » : عنه مثقال ذرة فی السموات و الارض ; سهو ( 8) و نسیان ندارد
افعینا بالخلق الاول (; 10 ) دائما ظهور دارد خلافت او چه معنایی دارد؟ خلافت از خدا، یا ارث از خدا معناي خاص خود را دارد; »
یعنی اگر کسی خلیفه خدا شد، ذات اقدس اله، اولا تمام شؤون او را تامین میکند، ثانیا تمام کارهاي سودمند را با دست و زبان و
فکر و حرکت او انجام میدهد. و دستبیدستی خدا از آستین این خلیفه ظهور میکند. خداوند سبحان خودش را در یک مقطع
خاص نشان میدهد. در جنگهایی که در صدر اسلام اتفاق میافتاد، ذات اقدس اله به آن مجاهدان نستوه میفرمود: شما در این
جنگ نابرابر که پیروز شدید، در حقیقت دستبیدستی من بود که از آستین شما به در آمده است. اگر به پیغمبر فرمود: و ما رمیت
اذ رمیت ولکن الله رمی. ( 11 ) ظریفترش را به صورت جمع به همه آنها گفت: فلم تقتلوهم ولکن الله قتلهم. ( 12 ) شما دشمنان را
فلم تقتلوهم اذ قتلتموهم ولکن الله قتلهم . یکبار تعبیر این است: و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی. » : نکشتید خداوند کشت، نفرمود
و یک وقت از این نمکینتر است: فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم. نفرمود نکشتید، آن وقتی که کشتید، بلکه خدا کشت، فرمود اصلا
صفحه 10 از 62
شما نکشتید. دستی از غیب بیرون آمد و بر سینه نامحرم زد و آن دست غیبی از آستین شما درآمده است و البته این کار شدنی
است. بنابراین انسان تا از خود نگذرد لیاقتخلافتخدا را ندارد، و اگر به آن مقام بار یافت وقتی میخواهد خلیفه خدا بشود، ذات
اقدس اله همه کارهاي خیر و صلاح و فلاح را از راه مجاري ادراکی و تحریکی آن شخص انجام میدهد. لذا این شخص هر کاري
که انجام میدهد به اذن خداست. چون به قرب نوافل باریافت همه کارهاي او آیت کار الهی است. چنین انسانی خلیفه و وارثی
میشود که جاي مورث مینشیند. در جریان بهشت ذات اقدس اله فرمود: الذین یرثون الفردوس. ( 13 ) هرگز انسان بهشت را با کار
کسب نمیکند، گرچه یک سلسله تعبیرات تشویقی در قرآن کریم هست که خداوند میفرماید: اگر شما فلان کار را انجام دادید
خدا به شما اجر میدهد. تعبیر به اجر جز براي تشویق چیز دیگري نیست، و گر نه حقیقت اجر در اینجا صادق نیست. اجر و مزد آن
است که انسان کاري را براي صاحب کار انجام دهد و چیزي از او دریافت کند. اگر کسی براي خود کار کند و از دیگري پول
دریافت کند اجر و اجاره نیست. اگر ذات اقدس اله به ما میفرماید: عالم باشید، عادل باشید، کامل باشید، من به شما فیض
میرسانم، معنایش این نیست که چیزي به من بدهید و من در قبالش چیزي به شما میدهم، اینجا عوض و معوض هر دو به سود
بنده است. مولا که از کار ما طرفی نمیبندد. ذات اقدس اله فرمود: بهشت را من ارث بهشتیان قرار دادم، چون آنها با من مرتبط
هستند، بهشت ارث آنهاست، نه اجرت آنها. بسیاري از ما وقتی که در دنیا هستیم، فکر میکنیم کاري انجام دهیم، تا مزدي دریافت
( کنیم، ولی وقتی (انشاءالله) وارد بهشتشدیم، این آیه را تلاوت میکنیم که: الحمد لله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض. ( 14
خداي را سپاس که زمین بهشت را به ما ارث داد، تا هر جاي این بهشت را که بخواهیم، بتوانیم مستقر شویم. بهشتیان نمیگویند
خداي را شکر که اجر ما را به ما داد. از این سخن معلوم میشود تمام این کارها براي برقراري پیوند است ;نه این کارها براي این
ویعلمهم الکتاب و الحکمۀ ( 15 ) و چه » است که چیزي بدهیم و کالایی بگیریم. تمام این امور چه به علم و حکمت و کتاب برگردد
یزکیهم برگردد، همه براي آن است که از خود بگسلیم و به او بپیوندیم. وقتی به او پیوستیم چیزي به نام ارث به ما عطا میکند. » به
ممکن است نوجوانی که از دوران کودکی گذشت، کسی به او بگوید، اگر تو در امتحان موفق شدي، این مقدار اجر و پاداش
میگیري، ولی وقتی به مقام استادي رسید، این ملکه علم ارث اوست، این درس نخوانده تا چیزي به کسی بدهد و پاداش بگیرد،
چون براي دیگران درس نخوانده است، براي خود درس خوانده است. و آثار آن را در خویشتن مییابد. بنابراین هم تعبیر خدا این
است که آنها فردوس را ارث میبرند و هم تعبیر بهشتیان این است که ما وارث هستیم و خداي سبحان به ما ارث داده است.
حکومت وجود مبارك حضرت مهدي، ارواحنا فداه، از سنخ میراث بهشت است، روزي جهان بهشت میشود که کسی که به معناي
تام، خلیفه و وارث خداست، حکومتی که ارث خداست، به معناي تام، به دست او برسد. آنگاه یک تمدنی پدید میآید که عین
لیقوم الناس بالقسط استبه ( 16 ) طوري که اصلا مردم از ستم بدشان » ، تدین است، در چنین جامعهاي حد وسط کمال مردم
این همه فرشتگان که مقاماتی .« دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد » میآید، و حد اعلاي آن این است که به این فکر کنند که
دارند و انسانی که میتواند از حد فرشته بگذرد، چرا به آن مقام راه نیابد؟ آن بزرگواري که میگوید: بار دیگر از ملک قربان
پران هم در بعضی از نسخهها هست ;یعنی از او متقربتر و به خدا نزدیکتر میشوم، سرش همین است. اینکه گفتهاند: » شودالبته تعبیر
قربانی است ;زیرا قربانی عبارت » الصلوة قربان کل تقی. ( 17 ) نماز قربانی هر نمازگزار است، همین است. تمام عبادتهاي بندگان
قربۀ الیالله انجام دهد قربانی اوست. و » است از عملی که بنده را به خدا نزدیک کرده و عامل تقرب باشد، هر کاري را که انسان
الصلوة قربان کل تقی و مشابه » اختصاص به ذبح و قربانی گوسفند و گاو در روز دهم ذي الحجه ندارد. در روایت ما آمده است
این تعبیر در مورد زکات هم آمده است که زکات هم قربان است. ( 18 ) آن بزرگوار که میگوید: بار دیگر از ملک قربان شوماز او
هم به خدا نزدیکتر میشوم، آنجا جاي پر کشیدن نیست، اگر هم پر است، از باب: مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاكاز آن سنخ پر
کشیدنهاست. اگر کسی میتواند به آن مقام راه یابد، به آن حد نهایی نزدیک میشود. پس وجود مبارك حضرت ولی عصر،
صفحه 11 از 62
ارواحنا فداه، که ظهور و حضور پیدا کرده است، همه کارهاي الهی از مجاري ادراکی و تحریکی او انجام میشود و جامعه را به
قسط و عدل سوق میدهد، تا از آنجا سر پلی بسازد که انسان چیزي را ببیند که دیگران نمیبینند. همه ما به نوبه خود در زندگی
خود یک خواب خوبی دیدهایم، سر اینکه انسان یک خواب خوب میبیند، آن است که اولا، روح ما مجرد است، ثانیا، همه اسرار
در جایگاه خود مضبوط است. و ثالثا، در هنگام خواب شواهد بیرونی کم است ;یعنی گوش و چشم و سایر مجاري مزاحم ما
نیستند. و رابعا، روح مجرد با اسرار موجود هماهنگ میشود و چیزهایی را میبیند، همانطور که عدهاي خواب خوبی میبینند براي
او حدي از انسانها همین معنا در بیداري هم هست. اگر کسی گوش و چشم خود را کنترل کند: دیگران هم بکنند آنچه مسیحا
میکردوجود مبارك حضرت هنگامی که ظهور میکند، بسیاري از صحابه و اصحاب او به این مقام راه مییابند. و میفهمند آنچه
زیبایی در عالم است، عکس زیباییهاي عالم دیگر است. وجود مبارك یوسف، علیهالسلام، با همه جمال و جلالی که داشت،
عکسی از اوست. اگر شما یک بوستانی را ببینید که همه نعم در این بوستان هست و عکسش را هم در روزنامه ببینید، از این عکس
چقدر لذت میبرید؟ عکس مگر چقدر عاکس را نشان میدهد؟ تمام آنچه در این جهان به عنوان زیبایی است، عکسی از اوست.
این همه عکس می و رنگ مخالف که نمود یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد وجود مبارك حضرت که ظهور کرد،
بسیاري از یاران او به این مقام میرسند که ملکوت براي آنها روشن میشود، این هدف والاست. در طلیعه سوره مبارکه ابراهیم
آمده است: الر، کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور. ( 19 ) فرمود این قرآن براي این نیامده که مردم، آدم خوب
شوند، آدم خوب شدن حد وسط است، این قرآن آمده است تا مردم فرشته و نورانی شوند، نه اینکه بد نکنند، از بدي منزجر
شوند.انسانهاي وارسته نه تنها به طرف بدي نمیروند، بدي به طرف آنها نمیآید، تعبیر قرآن کریم درباره بزرگان از انسانهاي
نمونه این نیست که آنها به طرف بدي نمیروند، بلکه آنها به جایی رسیدهاند که اصلا وسوسه و بدي به طرف آنها نمیرود. درباره
ما او را از بدي باز «; لنصرفه عن السوء » : یوسف صدیق، علیهالسلام، فرمود: کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء. ( 20 ) نفرمود
داشتیم. فرمود: اصلا بدي به سراغ او نمیآید. چرا بعضیها خیال سرقت را در سر نمیپرورند. مثلا انسان مؤمنی که متمکن است،
امکان ندارد که کسی او را وسوسه کند که بیا سرقت کن. یک همچو خیالی به سراغ او نمیآید. چون او منزه است از اینکه
دستبه چنین کارهایی بزند ممکن است درباره گناهان دیگر تصمیم بگیرد و بعد منصرف شود، ولی بعضی از گناهان اصلا به
سراغ او نمیآید. لذا در مورد حضرت یوسف صدیق، علیهالسلام، فرمود: اصلا گناه به سراغ او نمیآید. اصلا بدي را از او منصرف
کردیم. البته وجود مبارك حضرت یوسف صدیق مقامی برتر از این هم دارد. وجود مبارك حضرت ولی عصر، ارواحنا فداه، که
ظهور میکند، براي این است که انسانها را به این مقام برساند، این هدف از آفرینش انسان است و تاکنون چنین هدفی ظهور نکرده
است. گاهی اوحدي از انسانها در زوایاي این عالم به این مقام رسیدهاند اما این برخلاف آن است که جامعه بشري فرهنگش،
فرهنگ نور باشد. کسی باید فرهنگ نور را محقق کند که خلیفه خدا و وارث زمین باشد، به همان گونه که بهشتیان زمین را به
ارث میبرند، حکومت الهی را به ارث ببرد. همانطور که هیچ جانی از اعضاء و جوارح غافل نیست ;یعنی اگر چشم ما به سمتی
متوجه شد، حتما جان ما آگاه است، و دست ما کاري انجام داد، جان ما خبیر است ;وجود مبارك حضرت ولی عصر، ارواحنا فداه،
که جان جانان است آنچه در خاطرهها میگذرد، به اذن خدا علیم است، چون انسانی است کامل و رابط بین همه ما و او. این نه
براي آن است که خداوند نیازمند به اوستبلکه براي آن است که ما محتاج به نردبان و طناب هستیم. اگر خدا بخواهد، ما را
دستگیر کرده و مچ ما را بگیرد، نیازي به طناب ندارد، اما براي اینکه دستمان به دامان بی دامانی او برسد، قرآن را آویخته، تا به آن
چنگ بزنیم: واعتصموا بحبلالله جمیعا. ( 21 ) کسی که به چاه افتاده نیازمند طناب است، اما کسی که اشراف مطلق دارد نیاز به طناب
ندارد، این انسان است که نیازمند استبه وسیله انسان کامل، به ذات اقدس اله باریابد. بنابراین وقتی وجود مبارك حضرت ولی
عصر ظهور کند، هدف همه انبیاء، از راه ارث زمین، از راه خلافت ذات اقدس اله اجرامی شود. البته، ناگفته نماند این کار، کار
صفحه 12 از 62
بسیار سختی است ;زیرا گاهی افراد عادي در شرایط متعارف به سرمی برند و حاکمی میخواهد آنها را اصلاح کند، یک وقت
است که دنیا پر از ظلم و جور شده است. الآن وقتی بررسی میکنیم، میبینیم، قسمت مهم بودجه روي زمین صرف کشتار مردم
میشود ;یعنی آن مقدار بودجهاي که صرف خونریزي و افساد میشود، بیش از آن مقداري است که صرف تامین نیازهاي مردم
است. تمام این کارخانهها و شرکتهاي مهم اسلحه سازي، شبانه روز، سه شیفته کار میکنند و هر روز هم یک عدهاي این اسلحهها
را حمل و نقل میکنند و عدهاي آن را میفروشند، عدهاي هم مصرف میکنند. یا مواد مخدر و یا علل و عوامل فساد دیگر، قسمت
( مهم بودجه روي زمین صرف فساد میشود. قرآن کریم میفرماید: ان الملوك اذا دخلوا قریۀ افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلۀ. ( 22
کار حاکمان ستم این است. شما حالا بررسی کنید اکثر بودجه روي زمین براي کشتن و خونریزي و فساد و افساد مصرف میشود نه
براي تامین نان و آب مردم. اگر کسی بخواهد چنین فساد جهانگیري را اصلاح کند، کاري جز کار ولوي نخواهد بود. فرم
3. سوره نساء ( 4)، آیه . 2. سوره آل عمران ( 3) آیه 26 . نهجالبلاغه، خطبه 3 « دنیاکم هذه ازهد عندي من عفطۀ عنز » . پینوشتها: 1
،292/ 6. ر.ك: المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 293 . 5. سوره قصص ( 28 )، آیه 5 . 4. سوره اعراف ( 7)، آیه 128 .54
11 . سوره . 10 . سوره ق ( 50 )، آیه 15 . 9. سوره مریم ( 19 )، آیه 64 . 8. سوره سبا ( 34 )، آیه 3 . 7. سوره فرقان ( 25 )، آیه 58 ج 13
15 . سوره بقره ( 2)، آیه 129 ;سوره آل . 14 . سوره زمر ( 39 )، آیه 74 . 12 . همان. 13 . سوره مؤمنون ( 23 )، آیه 11 . انفال ( 8)، آیه 17
; 17 . المجلسی، محمدباقر، همان، ج 82 ، ص 307 . 16 . سوره حدید ( 57 )، آیه 25 . عمران ( 3)، آیه 164 ;سوره جمعه ( 62 )، آیه 2
20 . سوره یوسف . 19 . سوره ابراهیم ( 14 )، آیه 1 . الزکاة جعلت... قربانا لاهل الاسلام . همان، ج 33 ، ص 450 » .18 . ج 78 ، ص 60
.24 . 23 . المجلسی، محمدباقر، همان،ج 51 ، ص 12 . 22 . سوره نمل ( 27 )، آیه 34 . 21 . سوره آل عمران ( 3)، آیه 101 . 12 )، آیه 24 )
. 26 . سوره اعراف ( 7)، آیه 179 . 25 . سوره فتح ( 48 )، آیه 28 . سوره توبه ( 9)، آیه 33 ;سوره صف ( 61 )، آیه 61
درآمدي بر استراتژي انتظار - 1
اسماعیل شفیعی سروستانی 1- چهار حرکت طی یک دهه اخیر درباره علل حوادث و رخدادهاي اجتماعی ایران و بویژه آنچه
بنوعی مربوط به عملکرد و نحوه حضور جوانان میشود ;مقالات و تحلیلهاي مختلفی عرضه شده است. نکته جالب توجه غلبه
تمایلات سیاسی بر تحلیلهاي عرضه شده در اینباره است و از همین رو تصمیمات متخذه بر آن اساس موجب بروز حوادث بعدي
شده تا آنجا که طی ده سال اخیر هیچ تصمیم روشنی براي حل بسیاري از بحرانها و یا جلوگیري از حوادثی که در آینده میتواند
موجب بروز بحران شود ;اتخاذ نشده است. جایگزینی تحلیلهاي سیاسی بجاي مطالعات فرهنگی و برنامهریزي بسیاري از
گردانندگان امور اجرایی کشور موجب بروز برداشتهایی قابل تامل شده تا آنجا که ناخواسته سمت و سوي بسیاري از
خروج از مدار » ، خروج از خاستگاه اولیه انقلاب اسلامی » تصمیمگیریهاي سازمانهاي فرهنگی، اقتصادي، سیاسی کشور متمایل به
خروج از مدار مبارزه با استکبار و امپریالیسم بودهاست. شایان ذکر است که نگارنده » تعیین شده توسط منابع نظر دینی و بالاخره
هیچیک از این امور و حوادث جاري را سرنوشت ناگزیر و پیامد غیر قابل اجتناب نمیشناسد و بعکس اینهمه را ناشی از مجموعه
عرضه خواهد شد. آنچه که در این مقال سعی در « جوانان و جامعه جوان ما » عواملی میداند که بزودي در مطلبی با عنوان
چهار مرحله از حیات انقلاب اسلامی ایران استشاید قضاوت درباره آنچه که طی بیستسال » بازگشایی و طرح آن دارم تحلیل
اخیر پشتسر نهادهایم سختباشد. چه، بسیاري از حوادث و یا تصمیمگیریها سیر کامل خود را طی نکرده و بسیاري از عوامل پنهان
و پشت پرده هویدا نشدهاند و نتایجبسیاري از اعمال چنانکه شایسته است آشکار نشده است. از همین رو این تحلیل ناظر بر قضاوت
نهایی نیست. معمولا اهل سیاستبا شتاب بیشتري درباره عملکرد گروه رقیب به قضاوت میپردازند و با ذکر شواهد و دلایل خصم
را مخطی و خود را مصیب میشمارند از همین رو اینان همواره منشا ناآرامی و بحرانند و غوغا و بیقراري را در میان جامعه انسانی
صفحه 13 از 62
میپراکنند. بیگمان اینهمه ناشی از بیماري روشنفکري و اصحاب ایدئولوژي است و در عصر غلبه روشنفکري بیش از این
نمیتوان انتظار داشت. دو انقلاب طی چهارصد سال گذشته جهان و ساکنان کره ارض شاهد دو انقلاب بزرگ بودهاند ;اگر چه
طی این مدت حوادث بسیاري رخ داده و منجر به دگرگونیهاي بزرگ اجتماعی و سیاسی و اقتصادي شده اما هیچکدام به منزله
انقلاب به معنی خاص کلمه و مفهومی که میبایست متبادر به ذهن شود نبودهاند. یکی از این دو انقلاب سیر تطور و تحول خود را »
طی نموده و دیگري در گذار از مراتب خود درگیر با شرایط و حوادث عارضی و طبیعی روزگار میگذراند. انقلاب اول، انقلاب
کبیر فرانسه بود. همان که بدنبال نهضتهاي روشنگري، اصلاح دینی و امانیسم اروپا را در خود فرو برد و منجر به رنسانس بزرگی
شد که طی چهار قرن اخیر همه خلق عالم گرفتار و درگیر با آنند. و انقلاب دوم، انقلاب اسلامی ایران است. وجه اشتراك این دو
برنگرش کلی و ویژه به عالم بود. دریافتی که اساس همه اقوال و اعمال را » جریان بزرگ اتکاء و رجوع بنیانگذاران و رهبران آنها
تشکیل میداد. باید دانست که وجه تمایز تمدنهاي بزرگ و فراگیر خاستگاه فرهنگی آنهاست. همانکه چون رشتهاي پنهان
صورتهاي متمدن مادي را به هم میپیوندد و موجب بروز نوایی و ندایی واحد از همه اجزاء آن میشود. چنانکه این ندا و آهنگ را
در میان وجوه مختلف تمدن اسلامی میتوان مشاهده کرد و حسب آن آهنگ میتوان به بازشناسی تمدن معاصر پرداخت. پوشیده
نیست که این نوا و این فرهنگ پنهان خود ناظر بر نگرشی کلی به هستی است. دریافتی درباره آدم، جایگاه او، نقش و نحوه
تفکر، فرهنگ و تمدن » حضورش و بالاخره نسبتی که با جهان مادي و خالق هستی پیدا میکند. به عبارتی سه موضوع اصلی
بانسبتی ویژه (ارتباطی طولی) سمت و سوي همه وجوه آشکار و پنهان حیات آدمی را در برههاي خاص از تاریخ مینمایانند. از
غرب سیر تطور و تحول خود را پشتسر نهاده چه، با بروز همه مایههاي نظري خود و » همین روست که متذکر این نکته شدم که
بسط آراء اهل نظر در هیات ادب و فرهنگی فراگیر و بالاخره تمدنی پر سر و صدا به آخرین مرحله از سیرتکوینی خود رسیده است.
در واقع امروزه غرب درگیر با ایدئولوژیهاي سیاسی و اجتماعی سعی در به تاخیر انداختن مرگ محتوم خود دارد. این سرنوشت
تفکر، فرهنگ و تمدن نیست. صورتهاي یک تمدن تا سالیان » همه تمدنهاست. و علت این امر هم چیزي جز هم گسیختگی ارتباط
دراز میمانند اما چونان اعضاء بدن آدمی که پس از فراغت نفس از تن، بتدریج روي به فسردگی میگذارند و بالاخره از هم
گسیخته شده و میپوسند، اعضاء و اجزاء مدنیتیک قوم نیز روي به فسردگی میگذارند. و این در حالی است که اهل ادب و
فرهنگ در خود تکرار میشوند و بعد از چندي مهیاي پذیرش عهدي نو میگردند. عهدي که مبدا تفکري جدید است و ادب ویژه
خود را به وجود میآورد و بر ویرانههاي تمدن قبلی تمدنی دیگرگون و متفاوت در صورت و سیرت خلق میکند. سالهاي درازي
است که از مغرب زمین متفکري (به معنی حقیقی کلمه) برنخاسته و اهل ایدئولوژي نیز قادر به حراست از کیان فرهنگی و نظري
تمدن غربی نبودهاند چه آنان در گیرودار مناسبات سیاسی و اقتصادي از مایه فکري پیشینیان خود خوردهاند و استعداد جدیدي نیز
براي تجدید حیات نظري و فکري غرب نیز بروز نکرده است. شایان ذکر است که موضوع این مقال تفسیر این مباحث نیست.
عهدي به میان » انقلاب اسلامی در شرایطی حادث شد که انقلاب اول آخرین مرحله از حیات خود را پشتسر مینهاد و گفتگو از »
آورد که فراموش شده بود. در واقع پرسشی بزرگ بود که تمامیت غرب را مورد تعرض قرار میداد. لذا جدال و رویارویی این دو
رخ مینمود چه انقلاب بزرگ « ساحت نظر » انقلاب پیش از آنکه در صحنه مدنیت و یا حتی فرهنگ آشکار شود در صحنه و
غربی با سلب حیثیت آسمانی و معنوي از عالم و آدم رویکردي این جهانی و مادي فراروي انسان قرار میداد. رویکردي که منجر به
عالم غربی شد. و این نکتهاي بود که اگر چه توسط مردم و در شعارها اعلام میشد اما بدل به باوري » تولد انسان جدید و سیراو در
جلال آل » عمومی و شناختی فراگیر براي تجدید نظر در ساختار همه مناسبات فرهنگی و مدنی جاري نشده بود. خدا رحمت کند
ماشینیزم را مطرح نمود. پیش از جلال و پس از » ، غربزدگی مسلمین شد » را ;وقتی مبتنی بر دغدغه ویژه روشنفکري متعرض « احمد
صورت و حیات مادي غرب شد از همین رو هیچگاه بطور » او نیز هرگاه کسی علم مخالفتبا غربزدگی را به دست گرفت متعرض
صفحه 14 از 62
جدي مبادي و مبانی غرب مورد باز خواست واقع نشد. و حتی این برخورد موجب شد تا مسلمین این خیال را در سر بپرورند که با
گزینشی اخلاقی میتوانند هر چه خواستند (از اندیشه و فرهنگ گرفته تا مدنیت و تکنولوژي) از غرب بگیرند و با ریختن » روش
آب توبه آن را مسلمان و بومی کنند و با خیال راحت صاحب فرهنگ و تمدنی اسلامی و یا شرقی شوند. چنین بود که طی 200
سال همه حرکتهاي اجتماعی موجب شد تا مسلمین بیش از پیش در دام و باتلاق غربزدگی و غربگرایی فرو روند. شاید از همین
روست که مکلا و معمم با مشاهده رفتاري مبتذل و یا لباسی عریان میان مسلمین فریاد وا اسلاما سرمیدهند ;اما درست در همان
زمان بدون پرسش از ذات تمدن غربی مبانی و مبادي علوم غربی را در هیات علوم دانشگاهی میپذیرند و مبتنی برآن دریافتهاي
دینی را تفسیر نموده و به اصطلاح جدید سکولاریزه مینمایند و خم به ابرو نمیآورند. رجوع حیث تفکر انقلاب اسلامی به حق،
بنیادگرایان » متعرض شالوده نظري فرهنگ و تمدن غربی بود. از همین رو بود که از همان روزهاي نخستبه انقلابیون مسلمان لقب
بنیادگرایی دادند. و این در حالی بود که اندیشمندان غربی و پس از آنها سیاستمداران میدانستند غرب » و به انقلاب اسلامی لقب
من میاندیشم پس هستم به مفهوم اعراض از حق و آسمان و دین، آغاز کرده بود. حرکت اول سالها پیش » خود را با جمله معروف
از پیروزي انقلاب اسلامی (در سال 1357 ) زمینهها و بستر لازم براي آن تحول بزرگ فراهم آمده بود چنانکه نویسندگان بسیاري
درباره سلسله عوامل و دلایل بروز آن مطالب بسیاري نگاشتهاند. استبداد و فزون خواهی سلسله پهلوي، ظهور تدریجی نوعی
آگاهی در میان مردم درباره ویرانیها و ظلمهاي ایادي استکبار و... هر چه بود مشیت آسمانی برچیده شدن نظام سلطنتی را رقم زده
بود، چه بهمان سال که نظام سلطه بخاطر بینش و عملکردش در مدار سقوط و فرود قرار گرفته بود، طلب رهایی و مجاهدتها،
طالبان رهایی را بر مدار صعود نشانده بود و این هر دو سنتهاي لایتغیر بودند. نمیبایست از یاد برد که مردي چون خمینی بزرگ،
قدسسره، محصول سالها رنج، خلوت و مجاهدت خود را میبایست میدید و خونهاي ریخته شده مجاهدان نیز میدان به ثمرنشستن
وقتی معین بود که فرود آن نتایجبزرگی را موجب شد » دانه نهضت و انقلاب را فراهم مینمود. پوشیده نیست که اینهمه در گرو
چنانکه بسیاري از تحلیلگران را که همواره در پی شناسایی عوامل سیاسی و اجتماعی (مادي) براي رخدادها بودند به حیرتآورد.
جوانان در این حادثه شگرف بود. دعوت بزرگ داعیانقلاب به گوش جان » آنچه را که نباید از یاد برد حضور خیل بزرگ
آرمان بزرگ موجب بود تا جمعیتی کثیر » جوانان آرمانخواه و » جمعیتی جویاي دیگرگونی و تغییر وضع نامطلوب رسید. تلاقی
آرمان و انسان جوان میدان و اسباب » خود را به تمامی وقف نهضتبزرگ امام خمینی، قدسسره، کند و از همین رابطه تنگاتنگ
لازم را براي تحقق آنچه که مشیت و سنتبود فراهم آورد. وقتی که جوانی در خدمت آرمانی ویژه میآید همه هم و مقدورات
خویش را تقدیم آرمان میکند و در خدمتش وارد میشود. و سیر صعودي نهضت از همین جا آغاز شد. جریانی که طی مدت
( پانزده سال همه پلههاي ترقی را پشتسر نهاد و موجب شد تا واقعه بزرگ بهمن 57 بوقوع پیوندد. و این حرکت اول بود. (نمودار 1
جوانی دوره رهایی، جوشش، ترك تعلق، بیاعتنایی به اعتبارات، آرمانخواهی و نیروي جسمی است. نیروي عجیب و قابل توجهی
که در هر زمان میتواند مبدا حرکتها و تحولات بزرگ و یا هرج و مرجها و آشفتگیها شود. بارانی است که فرود میآید تا در بستر
روان شود. بستري که سیلابی خانهمان برانداز میسازد و یا سبب سرزندگی و شادابی میشود. احساس لطیف جوانی هر نغمه و شعر
و شعاري را پاسخ میدهد حتی اگر احساسی و تمنایی صرفا جسمانی باشد. جوانی از همان غریزه و احساس جسمانی نیز شعري بلند
و تمنایی سترگ میسازد تا جوان در هواي آن کوه را از میانه بردارد. جوانی از سادهترین صورتها الههاي فریبنده و اسطورهاي
میسازد تا جوان همه ذوق و احساس خود را در پاي آن افکند و بروز شاعرانههاي بسیاري را سبب شود. و به عبارت مشهور جوانی
شعبهاي از جنون است جوانی برداشتن هر مانع ورادعی را در چشم جوان سهل و ساده مینمایاند تا جوان همه نیروي خود را در پاي
آرمان مطلوبش فداکند. و چنین بود که حرکت اول به ثمر نشست. حرکت دوم حرکت دوم انقلاب از فرداي پس از پیروزي آغاز
شد. فصل جدیدي از حیات مردم ایران. بیگمان این حرکت در شرایطی آغاز شد که بحران و درهم ریختگی همه وجوه حیات
صفحه 15 از 62
سیاسی، اقتصادي، اجتماعی و حتی امنیتی کشور را در خود فرو برده بود. به آن میمانست که یکباره از میان دانههاي یک تسبیح
نخ و بند بیرون کشیده شده باشد. در فضایی نه چندان روشن و مملو از ابهام و سؤال از همین رو از هر سري صدایی برمیخاست.
فرصتطلبان نابکار داخلی، چپاولگران بیگانه اما مترصدفرصت، انقلابیون پرجوش و خروش و سرمست از باده پیروزي، و چشمان
منتظر جملگی تصویر درهمی از این برهه حساس را مینمایانند. آنچه که از نظر ما در این مقاله قابل بررسی استحیات عمومی
واقعیتیافتن تمنا و آرزوهاشان میدیدند. بیرون » مردمی است که واسپس مبارزهاي طولانی در راه آرمانشان، خود را مواجه با
آرمان مبدل به واقعیتی جاري در بستر زمان و مکان شده بود. یعنی » راندن خصم و تحقق آنچه که غیر ممکن مینمود. در واقع
آنچه که تنها در صفحه دل و پهنه کاغذ بسان آرزویی دور نقس میبست صورت بیرونی و واقعیتی خارجی یافته بود. باید متوجه
این نکته بود که در چنین وضعی جمله مردم متذکر مبانی نظري حرکت نیستند. بلکه، با احساسی شور آفرین و هیجانی ستودنی
سعی در ایجاد نسبت و رابطه با آنچه که با آن مواجه میشوند دارند. از همین رو سعی در از هم پاشیدن و انهدام همه آنچه که
میبینند میکنند تا شاید ضمن تشفی خاطر خیال خود را درباره اضمحلال نشانههاي طاغوت و نظام نامطلوب راحت کرده باشند.
برخلاف تصور، حرکت دوم بمراتب از حرکت اول سختتر است ;چه، در حرکت دوم بنابر ساختن و بناي نظام اجتماعی، اقتصادي
و سیاسی براساس آرمان تحقق یافته است. آنهم در میان انبوهی از مشکلات و مسایل پیشبینی نشده و اگر به این مجموعه دو
موضوع مهم و قابل توجه را بیفزاییم تصویر دقیقتري به دست میآید. 1- طرح مدون و مورد نیاز براي بنا و عمارت ساختمان
سیاسی، اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی کشور مبتنی بر نظام نظري مطلوب. (در جاي دیگر به آنچه که مورد غفلت واقع شده اشاره
خواهم نمود). 2- کاهش انرژي و قدرت آرمانخواهی به دلیل تحقق آنچه که طی سالهاي دراز و حرکت اول در آرزوي همه
جوانان بود. باقی مانده انرژي حرکت اول باعثشد در مرحله دوم بسیاري از باقی ماندههاي نظام سیاسی پیشین به کنار رود و میدان
آرمان و » براي بازسازي فرهنگی و مدنی مبتنی بر خاستگاه انقلاب اسلامی گسترش یابد. اما گذرایام بتدریج رابطه میان
آرمان مطلوب کرده بودند آرمان را در » آرمانخواهان را دگرگون ساخت ;به این معنی که جماعتی که تمامیتخود را وقف »
خدمتخود آوردند. از اینجا زمان حرکت روي خط افق آغاز شد. تا آنجا که خود را طلبکار و آرمان را مرهون خویش به حساب
آوردند. (نمودار 2) از همین رو در این مقطع ما مواجه با یک نقطه عطف جدي هستیم. مواجه با سیري ثابت که بتدریج روي به
افول نهاد و باعث کاهش انرژي، کاهش دلبستگی عمومی و افزایش توقعات شد و اینهمه بدلیل بروز تدریجی هفت غفلتبود که
در جاي خود بدان خواهم پرداخت. آنچه که انقلاب اسلامی حامل آن بود، نگرش ویژهاي بود به هستی اما مانده در وضعی
اجمالی که تا بروز و ظهور تفصیل یافته آن راهی دراز در پیش بود. تفکري که میبایست مبدل به فرهنگی فراگیر شود و بر
شالودهایش اساس مدنیتی دیگرگون شکل یابد. این امر مخصوص به انقلاب اسلامی نبود بلکه وضعی بود که تمامی انقلابهاي
مهم تاریخ بشر با آن روبرو بودند. براي مثال اگر چه ظهور مسیحیت پایههاي نظام اجتماعی، سیاسی روم قدیم و تمدن و فرهنگ
شرك آلود آن را به لرزه در آورد اما چیزي حدود 300 سال طول کشید تا انسان غربی تابع ادب مسیحی شود و با به
رسمیتشناختن تفکر و فرهنگ ویژه آن بنیاد تمدن عصر مسیحیت را استوار سازد. و یا اروپاي پس از رنسانس براي ظهور تمام
عیار فرهنگ ویژه خود و ایجاد تمدنی براساس اندیشه امانیستی و اخلاق لیبرالیستی حدود 200 سال صبوري کرد. در تاریخ خودمان
هم نمونههایی از این واقعه را شاهد بودهایم. پیروزي اعراب در وقت رویارویی با ایرانیان سرآغاز حادثهاي شگرف بود. حادثهاي که
پس از 200 سال ایران را مبدل به گاهواره تمدن اسلامی ساخت و موجب بروز فرهنگ نو در گستره وسیع این خاك شد. در
خیزش مشروطیت نیز نمونهاي از این ماجرا را میتوان سراغ گرفت. اگر چه این خیزش خواسته یا ناخواسته متکی بر فرهنگ غربی
بود اما پس از 80 سال موجب شد تا مردم ایران مؤدب به ادبی شوند که ریشه در فرهنگ و تفکر اروپاي قرن 19 داشت. انقلاب
اسلامی تعرضی جدي به مبانی نظري غرب داشت و تعریفی نو از عالم و آدم میداد اما در سالهاي اولیه پس از پیروزي در هالهاي
صفحه 16 از 62
از اجمال ماند تا شاید مجال خروج از آن وضع را بیابد. جوش و خروش طبیعی سالهاي 58 و 59 اجازه آشکار شدن رخوت و سستی
را نمیداد اما، کاهلی دوستان انقلاب، مشکلات عدیده اجتماعی، اقتصادي و سیاسی عارض شده و بالاخره هوشیاري و بیداري
خصم مترصد دیریازود موجب بروز آن میشد و سیر روي خط افق را مبدل به سیري نزولی میکرد تا آنکه حرکتسوم آغاز شد.
حرکتسوم وقوع جنگ بزرگ هشتساله آزمایشی بزرگتر بود. پدیدهاي که بسرعت گرد رخوت و سستی را تکاند و حیاتی نو به
کالبد انقلاب و انقلابیون ارزانی داشت. صرف نظر از تحلیلهاي مختلفی که درباره این حادثه عرضه شده جنگ در سینه جوانان
آرمان و مقصود در » آتش آرمان و مطلوبی دیگر را روشن نمود. آتشی که دیگر بار موجب شد جمعیتی کثیر خود را در خدمت
آورند و خیال به خدمت آوردن مطلوب و نشستن بر سر سفره رنگین پس از پیروزي را از سر بدر کنند. از اینرو علیرغم مشکلات
و خرابیها حرکت عمومی دیگر بار روي به صعود نهاد. حرکت عمومی به حرکتسفینهاي میماند که از زمین جدا میشود تا در
فضاي ماوراء زمین و جو بر مداري معین مستقر شود. عموم سفینهها از سه منبع انرژي بهره میبرند: منبع اول سفینه را از زمین جدا
میکند و تا جو بالا میبرد. چنانکه مخزن سوخت دوم به یاري سفینه نیاید پس از چندي دیگر بار با سرعتی سرسام آور به زمین باز
میگردد و منهدم میشود. مخزن دوم سفینه را از جو عبور میدهد تا به فضاي بالاي زمین صعود میدهد اما قرار گرفتن در مدار
اصلی نیازمند منبع و مخزن سوختسومی است که اسباب آن را سفینه با خود دارد. سفینه انقلاب اسلامی با منبع سوخت اول از
مدار سال 57 گذشت اما تاخیر در رسیدن منبع انرژي موجب شد تا براي چندي سفینه در انتظار و التهاب بماند. منبع سوخت دوم
یعنی جنگ این سفینه را از مدار 68 نیز گذراند. جنگ به صورت طبیعی و متاثر از انقلاب اسلامی موجب بروز فضایی شد که
عموم مردم بتدریجبا فرهنگ انقلاب آشنا شدند. مردمی که ذهن و زبان و نگرش و مناسبات مادیشان برمبناي فرهنگ و ادب پیش
از انقلاب شکل گرفته بود. زندگی در ساحت دین نیازمند ظهور عالمی دیگرگون بود. بیگمان معلمان، متولیان و امیران سرزمین
فرهنگ و ادب و پس از آن متولیان امور اجرایی در زمره اولین کسانی بودند که میبایست انکارکنندگان عالم غربی شوند.
منادیانی که نظر و عملشان حکایت از ایمان به عالم دینی میکرد ورنه، عموم مردم همواره تابع حکم امیران و ادبی هستند که
وظیفه هدایت و راهبري را عهده دارند. هشتسال نبرد با دشمن میدان بارور شدن و ظهور ادب دینی را فراهم آورد و موجب شد تا
جمعکثیري از جوانان در فضایی خارج از همه آلودگیهاي شهري متاثر از ادب غربی خود را مهیا کنند و سیر و سلوك در عالم
دینی را تجربه نمایند ضمن آنکه این سالها فرصت لازم را براي دگرگون ساختن بسیاري از مناسبات باقی مانده از دوران قبل نیز
فراهم میساخت. طی همه این سالها حال و هواي میدان جنگ یا در واقع مدرسه انقلاب اسلامی بتدریجبه میان شهرها و روستاها
منتقل میشد و بر ذهن و زبان و ساختار اخلاقی و اعتقادي مردم تاثیر میگذاشت. اما... پایان سالهاي پرالتهاب جنگ باب این
مدرسه بزرگ را بست و جمله دانشآموزان و دانشآموختگان راهی شهرها شدند با انگیزه و امیدي قوي براي بنا کردن شهري و
عالمی هماهنگ و همسان با آنچه که طی هشتسال در میان مناسبات خود آن را تجربه کرده بودند در واقع مخزن سوخت دوم
سفینه انقلاب را به مداري بالاتر سوق داده بود. (نمودار 3) سفینه برمدار 68 به حرکتخود ادامه میداد به امید آنکه مخزن
دوران سازندگی شهرت » سوختسوم چنان حرکتی ایجاد کند که سفینه بتواند به عالیترین مرتبه خود برسد. حرکتسوم در ایران به
برنامه و طرحی کلان » گرفت. مهمترین مشخصه این دوران بروز احساس تند در میان مدیران اجرائی کشور بود. احساس نیاز به
براي سازماندهی تمامی مناسبات اقتصادي و سیاسی و فرهنگی کشور. همان امري که به دلایل مختلف مورد غفلت واقع شده بود.
اشتغال جوانان قبیله انقلاب در میدانهاي نبرد رویارو، تغییر استراتژي استکبار براي رویارویی با انقلاب اسلامی (تغییر سیاستحذف
انقلاب اسلامی به سیاست استحاله فرهنگی) و سازماندهی عواملی مشخص از میان روشنفکران براي تحقق این خواسته، تصدي
گروهی از تکنوکراتها و متخصصانی که جان و دلشان با انقلاب اسلامی و فرهنگ ویژه آن (مطابق دکترین امام خمینی) نبود;
دست در گردن هم موجب شد که وظیفه سازماندهی و تغییر ساختار اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی به عهده کسانی گذاشته شود
صفحه 17 از 62
تصمیم به بازگرداندن سفینه انقلاب اسلامی به پایگاه » که مدینه آرمانی خود را در عالم غربی جستجو میکردند و این به معنی
میل به خدمت در آوردن آرمان » زمینی بود. از دیگر سو پایان جنگ و تحقق بخشی از آرمانهاي سالهاي دفاع مقدس موجب شد تا
از این زمان .« و بهرهمند شدن از نتایجحاصله از همه سالهاي مبارزه (چونان حرکت اول) دیگر بار در ساحتهاي مختلف بروز کند
سفینه انقلاب در کشاکش تمناي دو گروه ماند. جمعیتی که میل به ارتقاء آن را تا آخرین مدار معهود داشتند و جمعیتی که با
ترسیم ویژگیها و بر شمردن مواهب عالم غربی (گاه به اسم دین و انقلاب) براي افول آن تلاش میکردند. لازم است پیش از
گفتگو درباره آنچه میبایست اتفاق میافتاد نگاهی به وضع کودکان، نوجوانان و جوانان طی این سالها داشته باشیم. کودکان
انقلاب، نوجوانان جنگ، جوانان عصر سازندگی در کنار حوادث و در میان فراز و نشیبهاي سالها مبارزه، آرمانخواهی، جنگ و
تلاش جمعیتی که نقطه عطفهاي مهم سالهاي 1357 تا 1368 را باعثشدند نوزادانی پاي در عرصه حیات نهادند که از صحنه اصلی
زندگی پدران و مادران خود بدور بودند. و به آرامی و در بیخیالی سالهاي اولیه زندگی خود را روي خط افق سپري میساختند.
مدرسه اولین صحنه از حیات اجتماعی اما رسمی آنان بود، محلی که اینان نا
امام مهدي و دنیاي استکبار
مهدي فقیه ایمانی مهدي از این جهتبا جدش محمد مصطفی، صلیاللهعلیهوآله، شباهت دارد که با شمشیر قیام میکند و دشمنان
خدا و رسولش و زورگویان و طاغوتیان را به قتل میرساند و با شمشیر و ایجاد رعب و وحشت نصرت مییابد و یاري میشود و
هیچ یک از پرچمهایش شکستخورده بر نخواهد گشت. همچنین امام صادق، علیهالسلام، در پاسخ ابو خدیجه که از ایشان
درمورد حضرت قائم سؤال کرده بود، فرمودند: کلنا قائم بامر الله واحد بعد احد حتی یجیء صاحب السیف فاذا جاء صاحب السیف
جاء بامر غیر الذي کان. ( 3) همه ما یکی پس از دیگري قائم به امر خدا هستیم تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید ;پس آنگاه که
صاحب شمشیر آمد برنامه و دستوري غیر از آنچه بوده به اجرا درمیآورد. گویا مراد حضرت از این عبارت آن باشد که پدرانش
مامور به تقیه و مدارا بودند و او مامور به جهاد و براندازي ظلم و زور. دهها حدیث دیگر از این قبیل وجود دارد که همگی بیانگر
قیام حضرت مهدي و رویارویی او با دشمنانش به وسیله شمشیر و سلاح جنگی پیامبر اکرم و امیر مؤمنان است. شکی نیست که
حضرتش هیچگونه استفادهاي از وسائل و نیروهاي تاخت و تاز فعلی دنیا نخواهد کرد. با توجه به قیام عدل مآبانه اسلامی و انسانی
آن بزرگوار به منظور برچیدن بساط ظلم و ستم و برقراري عدل و داد از یک سو و ظالمانه بودن استفاده از هر نوع سلاحهاي جنگی
فعلی از سوي دیگر معقول و قابل قبول نیست که حضرتش از سلاحهاي جنگی - غیر شمشیر و نیزه - این چنینی استفاده نماید و
قطره خونی را بنا حق بریزد یا ظالمانه بهجان و مال مردم آسیب رساند. آري به شرحی که برخوردهاي جنگی پیامبر و امیر مؤمنان و
درگیریهاي آن دو بزرگوار را با کفار و مشرکین و یهود و نصاري و منافقین - در رابطه با نشر و گسترش اسلام - در مصادر
تاریخی و حدیثسنی و شیعه ملاحظه میکنیم، حضرت مهدي موعود، روحیلهالفداء، هم عینا براي ادامه خط و رسم آن دو
بزرگوار بدون هیچگونه اقدام ظالمانهاي به گسترش اسلام و برقراري عدل و داد جهانی میپردازد و حدیث: یملا الله به الارض
قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا. و دیگر احادیث و پیشگوییهاي پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوآله، و پیامبران پیشین و ائمه اطهار،
علیهمالسلام، را تحقق میبخشد. اکنون این سؤال مطرح است که: چگونه حضرت مهدي با شمشیر و نیزه در مقابل آن همه
سلاحهاي جنگی و هواپیماهاي بمبافکن و موشکانداز و نیروهاي آتشزا و مخرب و وسائل نقلیه زمینی، هوایی، و دریایی
میتواند استقامت کند و جمعیتها و گروههاي منحرف و بیراههرو و ضد اسلام را به اسلام و قرآن گرایش دهد و در صورت تمرد و
تخلف آنها از پذیرش اسلام به کار آنها خاتمه دهد؟ در پاسخ این سؤال باید گفت که: اگر بخواهیم از بعد معجزه و استفاده از
نیروي معنوي و یاري الهی وارد شویم، میتوانیم بگوییم: همانطوري که به شرح مندرج در آیات قرآنی، خداوند با یک قطعه چوب
صفحه 18 از 62
(عصا) حضرت موسی و هارون را بدون همکاري بنیاسرائیل و یاري آنها بر فرعون و دارودسته و نیروي یک میلیون و ششصد هزار
نفري او مسلط و پیروز کرد. ( 4) چنانکه میدانید بعد از آنکه فرعون هشتاد نفر از نیروهاي ساحر و جادوگر خود را احضار کرد و
آنها در مقابل حضرت موسی با گستردن طناب و چوب و دیگر چیزها صحنه جست و خیزي در شکل مارها و دیگر حیوانات
وحشتزا را به نمایش درآوردند ;حضرت موسی به امر الهی عصاي خود را بر زمین زد و فورا عصا به شکل اژدهاي عظیمی به
حرکت درآمد و تمام وسائل و مایههاي جادویی جادوگران را بلعید، آن چنانکه آنها به شگفت آمده و وحشتزده شدند و همه در
مقابل حضرت موسی تسلیم شدند و به سجده افتادند و گفتند ما به خداي موسی و هارون ایمان آوردیم و معتقد به خداي راستین
حضرت موسی شدند و در پاسخ فرعون که آنها تهدید به قطع دست و پا و به دارآویختن نموده بود، گفتند: مهم ( 5) نیست هر
کاري میخواهی بکن، ما گناهانی کردهایم که میخواهیم با ایمان به خدا و تسلیم در مقابل پیغمبرش ما را ببخشد و بیامرزد. و نیز
حضرت موسی به امر الهی عصا را بر آب رود نیل زد و آبهاي آن مثل کوه روي هم انباشته شد و دوازده جاده خشک به وجود
آمد، پس حضرت موسی با دوازده فرقه بنیاسرائیل وارد جادههاي خشک شدند و فرعون هم به همراه لشکرش در تعقیب موسی
وارد جادههاي خشک رود نیل شد و بالاخره پس از آنکه آخرین نفر از بنیاسرائیل از دریا خارج شد و پا بیرون نهاد آخرین نفر از
نیروها و دنبالهروان فرعون وارد دریا شد، آنگاه خداوند با موجی لحظهاي دریا را پر از آب و فرعون - همان خداي دروغین را - با
انبوه زر و زیورهاي وزنهدار آویخته بهخود و سلاحهاي سنگین و همراهانش همه را غرق کرد و جثه فرعون را مثل پر کاه روي آب
قرار داد که کافر و مؤمن همه به حیرت درآمدند. در حالی که موسی و هارون و تعداد ششصد هزار نفر بنیاسرائیل همه نجات
یافتند و بنیاسرائیل وارث و مالک تشکیلات فرعون و سرزمین مصر شدند. ( 6) بهفرموده امام رضا، علیهالسلام، حضرت مهدي،
علیهالسلام، عصاي موسی و انگشتر سلیمان را در دست دارد ;و طبعا همانند موسی از عصا ( 7) و همانند سلیمان از انگشتر استفاده
معجزهآسا خواهد کرد. بدین ترتیب براي خداوند خیلی سهل و آسان است که حجتش امام زمان، علیهالسلام، را بر دنیاي کفر و
استعمار و زور و قلدري مسلط و پیروز فرماید ;آن چنانکه دنیاي کفر و ایمان به حیرت درآید و اسلام راستین هر چه سریعتر و
گستردهتر در سراسر جهان به نمایش درآید و بساط ظلم و کفر برچیده شود. اکنون اگر با گذشتبیش از سه هزار سال از تاریخ
ماجراي برچیده شدن بساط خدایی خیالی و دروغین فرعون بهوسیله حضرت موسی تجسم ذهنی جزئیات قضیه و به وقوع پیوستن
آن براي ما مشکل استبه سراغ ماجراي از هم پاشیده شدن دستگاه وسیعترین حکومت جهانی، یعنی شوروي - آنهم بدون جنگ و
خونریزي - میرویم. آري، این شوروي بود که با تشکل و بههم پیوستگی زورمندانه پانزده کشور از کشورهاي آسیایی و اروپایی
که جمعا بالغ بر دویست و سی و پنج میلیون و هفتصد هزار نفر جمعیت آن بود، به اضافه جمعیتهاي تعدادي جمهوریهاي خودمختار
و چند منطقه ملی و گسترش یافتن آن به وسعتسه برابر آمریکا و همانند قارهاي در مقابل قارههاي آسیا و آفریقا و اروپا با انواع
قدرتهاي نظامی و سلاحهاي جنگی فعلی و درآمدهاي مالی، مخازن گسترده نفت، تولیدات وسیع مواد معدنی، کشاورزي، مواد
غذایی، صنایع فلزکاري، کشتیسازي، اسلحهسازي، دامپروري، و دیگر چیزهاي سرنوشتساز یکی از دو حکومت فوق قدرت
جهانی تلقی و قلمداد شده و با جمعیتی بالغ بر 000،414،740 نفر بر اساس برآورد سال 1969 میلادي توسط سازمان ملل متحد یکی
از دو قدرت بزرگ ( 8) جهان بود. اما بر اثر بیراههرویهاي مختلف نظام حکومتی شوروي و کوبیدن راه و رسم انسانی و نارسائیهاي
قانونی و ندانمکاري و قلدري مسؤولان درجه بالا و سرنوشتساز و آن فشار اقتصادي و از همه بدتر و زیانبخشتر فاصلهاندازي
بین دین و مردم دیدیم که ناگهان از هم پاشیده شد و سقوط کرد. اینگونه قضایا که در گذشته بهطور فراوان به وقوع پیوسته و
دنیاي کنونی هم در گوشه و کنار جهان دستبه گریبان آن میباشد هر یک میتواند سرنخی باشد براي قابل قبول بودن قیام
جهانی حضرت مهدي موعود و امکان آغاز آن با تجمع سیصد و سیزده نفر از عوامل ( 9) اصلی قیام از بلاد اسلامی و مناطق مختلف
در مکه معظمه و رسیدن آمار اصحاب و تجمعکنندگان به ده هزار نفر یا کمی بیشتر که در این موقع از ( 10 ) مکه خارج میشوند و
صفحه 19 از 62
آنگاه پیروزي حضرتش در رابطه با برقراري عدل جهانی و نابودي حکومتهاي ظلم و کفر و استعمار و استبداد به حقیقت میپیوندد
و به نمایش عملی در میآید. آري قرآن مجید با ایراد آیه شریفه: کم من فئۀ قلیلۀ غلبت فئۀ کثیرة باذن الله. ( 11 ) خاطر نشان فرموده
است که چه بسیار گروه اندك که به اذن الهی بر گروه فراوان و رقم چند صد برابر یا چند هزار برابر چیره و پیروز شدند و
نمونههاي متعددش پیروزیهاي حیرتانگیز پیامبر گرامی اسلام بود با نیروهاي کم بر نیروهاي چند برابري کفار و مشرکین و بالاخره
گسترش هر چه بیشتر اسلام و برچیده شدن بساط شرك و بتپرستی از صحنه حجاز و عربستان و بعدا دیگر مناطق و بلاد دور و
، نزدیک به حجاز. پینوشتها: 1. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52 ، ص 242 ، ح 242 ;ص 301 ، ح 66 ;ص 304 ، ح 72 ;ص 307
3. الکلینی، محمدبن . 2. همان، ج 1، ص 218 . 116 ;ص 361 ، ح 129 ;ص 372 ، ح 164 - ح 80 ;ص 321 ، ح 26 ;ص 338 ، ح 113
لاقطعن ایدیکم و ارجلکممن خلاف و لاصلبنکم » .5 . 4. المجلسی، محمدباقر، همان، ج 13 ، ص 122 . یعقوب، الکافی، ج 1، ص 533
250 و دیگر تفاسیر فارسی و - 6. ر.ك: آیات 10 تا 68 سوره شعراء و تفسیر نمونه، ج 15 ، ص 194 . اجمعین ، سوره شعرا( 26 )، آیه 49
عربی. 7. الشیخ الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمالالدین، ج 2، ص 48 ;الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، اعلامالوري،
; ص 407 ;الاربلی، کشفالغمۀ، ج 3، ص 364 ;المجلسی، محمدباقر، همان، ج 52 ، ص 322 ;الفیض الکاشانی، الوافی، ج 2، ص 113
.9 .718- 8. ر.ك: شاملویی، حبیبالله، جغرافیاي کامل جهان، ص 717 . الحر العاملی، محمدبن الحسن، اثباتالهداة، ج 3، ص 478
10 . النوري، حسین، کشفالاستار ;الصافی الگلپایگانی، لطفالله، .476- ر.ك: الصافی الگلپایگانی، لطفالله، منتخبالاثر، ص 475
. 11 . سوره بقره ( 2)، آیه 249 . همان، ص 466
با دعاي ندبه در پگاه جمعه - 6
?« تهامه » نخستین کوه از کوههاي ? « رضوي ?» « کوه رضوي » - قسمت ?ششم علی?اکبر مهدي?پور دعاي ندبه و عقائد کیسانیه 1
است که در احادیث فراوانی از آن یاد شده، از جمله: 1- رسول اکرم، ? « مدینه » و هفت?منزلی ? « ینبع » در یک?منزلی
2- در حدیث دیگري فرمود: رضوي ( صلی?الله?علیه?وآله، فرمود: رضوي، رضی?الله عنه?رضوي، خداي از آن خشنود است! ( 1
شد، نگاهی به کوه آن نمود که مشرف بر « روحا » 3- امام صادق، علیه?السلام، چون وارد سرزمین ( از کوههاي بهشت است. ( 2
نامیده ? « رضوي » دشت روحا بود، به عبدالاعلی مولی آل سام که در محضر آن حضرت بود، فرمود: این کوه را می?بینی؟ این کوه
می?شود، از کوههاي فارس بود، چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوي ما انتقال داد. از هر گونه درخت میوه در آن
هست. چه پناهگاه خوبی است?براي شخص نگران و بیمناك. این جمله را دو بار تکرار کرد و سپس فرمود: اما ان لصاحب هذا
( الامر فیه غیبتین، واحدة قصیرة، و الاخري طویلۀ. براي صاحب این امر در این کوه دو غیبت است، یکی کوتاه و دیگري طولانی. ( 3
-4 امام زین?العابدین، علیه?السلام، در ضمن یک حدیث طولانی از آمدن جبرئیل امین در آستانه ظهور به محضر آن حضرت
سخن گفته، در پایان می?فرماید: و یجیئه بفرس یقال له البراق، فیرکبه، ثم یاتی الی جبل رضوي. آنگاه اسبی را که براق نامیده
می?شود به حضور ایشان می?آورد. قائم [علیه?السلام] بر آن سوار می?شود، سپس به سوي کوي رضوي حرکت می?کند. آنگاه
5- امام صادق، علیه?السلام، در ( از گرد آمدن? 313 تن از یاران خاص و آغاز دعوت اعلام ظهور بتفصیل سخن می?گوید. ( 4
سخن گفته، در پایان می?فرماید: ثم یزور آل محمد ? « رضوي » ضمن یک حدیث طولانی از گرد آمدن ارواح مؤمنان در گلستان
فی جنان رضوي، فیاکل معهم من طعامهم، و یشرب معهم من شرابهم، و یتحدث معهم فی مجالسهم، حتی یقوم قائمنا اهل?البیت،
با آل محمد [علیهم?السلام] دیدار می?کند، ? « رضوي » فاذا قام قائمنا بعثهم الله فاقبلوا یلبون زمرا زمرا. سپس روح مؤمن در گلستان
از خوراك آنها می?خورد، از نوشیدنیهاي آنان می?نوشد، در محافل آنها با آنها هم?صحبت می?شود تا روزي که قائم اهل?بیت
قیام کند. هنگامی که قائم ما قیام نمود، خداوند آنها را برمی?انگیزاند، پس همگی به حضور آن حضرت می?رسند و دسته دسته
صفحه 20 از 62
به دعوتش لبیک می?گویند. از حدیث اول و دوم فضیلت و قداست کوه رضوي استفاده می?شود. حدیث?سوم بصراحت دلالت
می?کند بر این که حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، در غیبت صغري و کبري قسمتی از عمر مبارکش را در کوه رضوي سپري
می?کند. از حدیث چهارم استفاده می?شود که آن مصلح جهانی در آستانه ظهور نیز بر کوه رضوي می?گذرد و از آنجا به سوي
مکه معظمه عزیمت می?نماید. از حدیث پنجم نیز استفاده می?شود که شماري از یاران آن حضرت در این کوه از نعمتهاي
پروردگار متنعم هستند، تا به هنگام ظهور آن حضرت رجعت نموده، دامن خدمت?به کمر بسته، اوامر حضرتش را مو به مو اجرا
به سرزمین ? « طایه » در لغت?به معناي پیچیدن و درنوردیدن است و برخی از مشتقات آن، چون ? « طوي ?» « ذوطوي » - نمایند. 2
در یک فرسخی مکه، در ? « ذي?طوي » ( هموار، پشت?بام، سکو و صخره?هاي بزرگ در ریگزارهاي پهناور گفته می?شود. ( 5
پایین مکه) وارد مکه ?) « مسفله » داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه?هاي مکه دیده می?شود. ( 6) کسی که می?خواهد از طرف
?« فخ » و? « حجون » غسل کرده، سپس وارد شهر مکه شود. ( 7) این منطقه بین ? « ذي?طوي » معظمه شود، مستحب است که در ناحیه
محل شهادت ?) « فخ » قرار دارد. کسی که در مسجد تنعیم احرام بسته به سوي مسجدالحرام عزیمت می?کند، پس از عبور از منطقه
می?شود، آنگاه از طرف قبرستان المعلا (قبرستان حضرت ابوطالب، علیه?السلام) وارد مکه ? « ذي?طوي » حسین شهید فخ) وارد
شب چهارم ذیحجۀ?الحرام را در آنجا بیتوته کردند، ? « حجۀ?الوداع » معظمه می?شود. ( 8) رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، در
که مشرف بر حجون است، وارد مکه معظمه ? « ذي?طوي » نماز صبح را در آنجا اداء نمودند، آنگاه غسل کرده، از بخش سنگلاخ
با الف مقصوره نام محلی ? « ذي?طوي » با الف ممدوده نام محلی در راه طائف و « ذي طوا » ، نام کوهی در شام ? « طوي » ( شدند. ( 9
توجه فرمایید: 1- از امام صادق، ? « ذي?طوي » در غرب مکه و در دروازه آن است. ( 10 ) و اینک به تعدادي از روایات درباره
علیه?السلام، پرسیدند: کسی که براي عمره مفرده احرام بسته، کجا باید تلبیه را قطع کند؟ فرمود: اذا رایت?بیوت ذي طوي فاقطع
2- از امام رضا، علیه?السلام، پرسیدند که در ( التلبیۀ. هنگامی که خانه?هاي ذي?طوي را مشاهده کردي، تلبیه را قطع کن. ( 11
عمره تمتع، کجا باید تلبیه را قطع کند؟ فرمود: اذا نظر الی عراش مکۀ، عقبۀ ذي طوي. هنگامی که سایبانهاي مکه را در گردنه
3- امام صادق، علیه?السلام، در مقام ( فرمود: آري. ( 12 «؟ خانه?هاي مکه را می?فرمایید » : ذي?طوي مشاهده نماید. راوي پرسید
تشریح کیفیت?حج رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، فرمود: فلما دخل مکۀ دخل من اعلاها من العقبۀ، و خرج حین خرج من ذي
طوي. هنگامی که وارد مکه می?شد از سمت?بالاي مکه از سوي گردنه وارد می?شد، و هنگامی که از مکه خارج می?شد از
4- امام صادق، علیه?السلام، به هنگام تشریح ساختمان کعبه معظمه فرمود: فبنی ابراهیم البیت و ( ذي?طوي خارج می?شد. ( 13
نقل اسماعیل الحجر من ذي طوي. حضرت ابراهیم، علیه?السلام، خانه خدا را بنا کرد و حضرت اسماعیل، علیه?السلام، از
اشاره می?کرد، ? « ذي?طوي » 5- امام باقر، علیه?السلام، در حالی که با دست مبارکش به ناحیه ( ذي?طوي سنگ حمل کرد. ( 14
( فرمود: یکون لصاحب هذا الامر غیبۀ فی بعض هذه الشعاب. براي صاحب این امر در برخی از این دره?ها غیبتی خواهد بود. ( 15
-6 امام باقر، علیه?السلام، در تشریح محل حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، در آستانه ظهور می?فرماید: ان القائم، علیه?السلام، ینتظر
من یومه فی ذي طوي، فی عدة اهل بدر، ثلاثمائۀ عشر رجلا حتی یسند ظهره الی الحجر، و یهز الرایۀ المعلقۀ. قائم، علیه?السلام، آن
در حال انتظار، با 313 نفر، به تعداد اهل بدر، به سر می?برد، تا پشتش را به حجرالاسود تکیه داده، پرچم ? « ذي?طوي » روز را در
7- امام صادق، علیه?السلام، نیز در این رابطه می?فرماید: کانی بالقائم، علیه?السلام، علی ذي ( برافراشته را به اهتزاز درآورد. ( 16
طوي، قائما علی رجلیه حافیا یرتقب بسنۀ موسی، علیه?السلام، حتی یاتی المقام فیدعو فیه. گویی قائم، علیه?السلام، را با چشم خود
سرپا ایستاده، همانند حضرت موسی، علیه?السلام، نگران و منتظر است که به مقام ? « ذي?طوي » می?بینم که با پاي برهنه در
8- امام باقر، علیه?السلام، روز شکوهمند ظهور را چنین ترسیم می?کند: ان ( [ابراهیم] بیاید و دعوت خود را اعلام نماید. ( 17
القائم یهبط من ثنیۀ ذي طوي، فی عدة اهل بدر، ثلاثمائۀ و ثلاثۀ عشر رجلا، حتی یسند ظهره الی الحجرالاسود، و یهز الرایۀ الغالبۀ.
صفحه 21 از 62
با 313 تن به تعداد اصحاب بدر، به سوي مکه معظمه سرازیر می?شود، تا پشت ? « ذي?طوي » قائم، علیه?السلام، از تپه?هاي
9- و در حدیث دیگري شهادت نفس زکیه ( مبارکش را به حجرالاسود تکیه داده، پرچم همیشه پیروزش را به اهتزاز درآورد. ( 18
را تشریح کرده، از آغاز قیام جهانی آن مصلح غیبی سخن گفته، می?فرماید: فیهبط من عقبۀ طوي فی ثلاثمائۀ و ثلاثۀ عشر رجلا،
عدة اهل بدر، حتی یاتی المسجدالحرام، فیصلی فیه عند مقام ابراهیم، اربع رکعات... آنگاه از گردنه طوي با 313 تن از یاران، به
تعداد اصحاب بدر، حرکت می?کند تا وارد مسجدالحرام می?شود، چهار رکعت در مقام ابراهیم نماز می?خواند... ( 19 ) پس از
رابطه مستحکمی با حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، دارد ? « ذوطوي » بررسی احادیث پنجم تا نهم، هیچ تردیدي نمی?ماند که منطقه
و آن حضرت مدتی از دوران غیبتش را در آنجا سپري می?کند و در آستانه ظهور در آن مکان مقدس منتظر فرمان الهی می?شود،
و 313 تن فرماندهان لشکري و کشوري خودش را در آنجا سامان می?دهد، و حرکت نهایی خودش را از آنجا آغاز کرده، به سوي
را بررسی کند، اطمینان کامل ? « ذي?طوي » و? « رضوي » حرم امن الهی گام می?سپارد. هر شخص باانصافی که احادیث مربوط به
پیدا می?کند که این دو مکان مقدس از اماکن مقدسی است که در دوران غیبت قسمتی از عمر شریف آن کعبه مقصود و قبله
موعود در آنها سپري می?شود. و در نتیجه بسیار بجا و شایسته است که منتظران ظهور و شیفتگان حضور، در مقام عرض ارادت به
پیشگاه آن پیشواي غایب از نظر، با دیدگانی اشکبار از طول انتظار عرضه بدارند: اي کاش می?دانستم که در کدامین سرزمین
مسکن گزیده?اي؟! آیا در کوه رضوي، یا سرزمین ذي?طوي، یا جاي دیگر؟... روي این بیان این فراز از دعاي ندبه که با سند
معتبر از امام صادق، علیه?السلام، صادر شده است، هیچ ارتباطی به عقاید کیسانیه ندارد، بلکه دقیقا مطابق اعتقادات امامیه است و
ما در پرتو کلمات نورانی پیشوایان معصوم، علیهم?السلام، معتقدیم که حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، در دوران غیبت، گاهی در
مکه معظمه، گاهی در مدینه منوره، گاهی در کوه رضوي، گاهی در دشت ذي?طوي، گاهی در سرزمینهاي دوردست، گاهی در
بیت?الحرام و... تشریف دارند و فراز یاد شده از دعاي ندبه دقیقا با این عقیده سازگار است و با عقاید کیسانیه به هیچوجه سازگار
نیست و اینک دلایل ناسازگاري دعاي شریف ندبه را با عقاید کیسانیه فهرست?وار می?آوریم: 1- در دعاي ندبه، سرزمین
ذکر شده، در حالی که هیچ فردي از فرقه کیسانیه به اقامت محمد حنفیه در سرزمین ذوطوي ? « رضوي » نیز در کنار ? « ذوطوي »
آمده در حالی که آن عده از فرقه?هاي کیسانیه « یا جاي دیگر «;» او غیرها » معتقد نیست. 2- در دعاي ندبه، در کنار این دو نقطه
که به اقامت محمد حنفیه در کوه رضوي معتقد هستند، به جاي دیگري عقیده ندارند. 3- به دنبال این فراز از دعاي ندبه آمده
است: بنفسی انت من مغیب لم یخل منا. جانم به فدایت، اي غایب از نظري که از ما دور نیستی. در حالی که هیچ احدي از فرقه
کیسانیه چنین اعتقادي در مورد محمد حنفیه ابراز نکرده است. 4- در دعاي ندبه در مورد امام غائب، علیه?السلام، آمده است: این
ابن النبی المصطفی؟ فرزند پیامبر برگزیده کجاست؟ در حالی که محمد حنفیه از نسل رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، نیست.
-5 در دعاي ندبه در مورد حضرت مهدي، علیه?السلام، آمده است: و ابن خدیجۀ الغراء. کجاست فرزند خدیجه بلند جایگاه؟ در
حالی که جناب محمد حنفیه از تبار حضرت خدیجه، علیهاالسلام، نیست. 6- در ادامه آن آمده است: و ابن فاطمۀ الکبري. کجاست
است نه حضرت زهرا، علیهاالسلام. 7- در دعاي ندبه با دهها ? « خوله » فرزند فاطمه کبري؟ همه می?دانیم که محمد حنفیه فرزند
امام غائب از ابصار، از نسل ائمه اطهار، علیهم?السلام، ? « اي فرزند حجتهاي بالغه الهی ?«;» یابن الحجج البالغۀ » تعبیر روشن، چون
تعبیر و مخاطب شده است، در حالی که محمد حنفیه فرزند یک امام است نه چند امام، فرزند یک حجت است نه چندین حجت.
-8 در دعاي ندبه به تعبیر صریح و با قاطعیت تمام، امام غایب از نظر از نسل رسول گرامی اسلام معرفی شده و آمده است: هل
الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی. اي فرزند احمد [صلی?الله?علیه?وآله] آیا راهی به سوي تو هست که سرانجام به دیدار تو بیانجامد؟
روي این بیان، همه فرازهاي دعاي ندبه، اعتقادات کیسانیه را در هم می?کوبد و هرگز با عقاید آنها سر سازگاري ندارد. و اینکه
در این دعاي شریف آمده، به این جهت است که کوه رضوي یکی از دهها محل اقامت آن حضرت در دوران ? « ا برضوي » تعبیر
صفحه 22 از 62
عقاید » غیبت است. و به معناي همسویی با عقاید کیسانیه نیست. و به تعبیر دیگر: دعاي ندبه از عقاید کیسانیه نشات نگرفته، بلکه
تطبیق بی?مورد مسائل مهدویت?به محمد حنفیه است. و لذا می?بینیم که همه عقاید کیسانیه نسخه?برداري ناقص از ? « کیسانیه
2- از کنار حجرالاسود قیام ( می?گویند: 1- محمد حنفیه از مکه معظمه ظاهر می?شود. ( 20 ? « کیسانیه » عقاید امامیه است، مثلا
4- فرشتگانی که در بدر حضور داشتند به یاري او ( 313 تن به تعداد اصحاب بدر با او بیعت می?کنند. ( 22 -3 ( می?کند. ( 21
6- محمد حنفیه همنام و هم کنیه پیامبر اکرم، [ ( 5- به وسیله آنها شهر مکه را تسخیر می?کند. ( 24 ( می?شتابند. ( 23
8- چهل تن از یاران همراه او ( 7- شمشیر پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، در دست اوست. ( 26 ( صلی?الله?علیه?وآله، می?باشد. ( 25
10 - او نمرده است و ( 9- او همانند حضرت سلیمان و ذوالقرنین بر همه روي زمین فرمانروایی می?کند. ( 28 ( هستند. ( 27
نمی?میرد، تا ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است. ( 29 ) و اینها دقیقا عقیده شیعیان
اثناعشري است، که بر اساس دلایل متقن و روایات معتبر و مستند واصله از رسول اکرم و ائمه معصومین، علیهم?السلام، در مورد
کعبه مقصود و قبله موعود، حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، معتقد هستند. روي این بیان دعاي ندبه از عقاید کیسانیه نشات نگرفته
بلکه کیسانیه اعتقادات شیعیان معتقد و منتظر را به پیشواي پنداري خود - جناب محمد حنفیه - تطبیق کرده?اند. در مورد کیسانیه و
-2 شیخ مفید ?«; کمال?الدین و تمام?النعمۀ » رد اعتقادات آنها، بزرگانی از قدماي علما، چون: 1- شیخ صدوق (م 381 ق.) در
-4 شیخ طوسی (م 460 ?«; الفصول المختارة » -3 سید مرتضی علم?الهدي (م? 436 ق.) در ?«; العیون و المحاسن » (م? 413 ق.) در
و دهها تن از شخصیتهاي برجسته جهان تشیع، در طول قرون و اعصار، بتفصیل سخن گفته?اند و در اواخر ? .« کتاب الغیبۀ » ق.) در
قرن دوم هجري همه فرقه?هاي آنها منقرض شده?اند و بیش از یکهزار سال است که حتی یک نفر در زیر آسمان به عقیده آنها
معتقد نیست، دیگر نیازي نیست که ما در این رابطه بحث کنیم. و این که در این رابطه نسبتا بحث طولانی کردیم به دو هت?بود:
-1 اخیرا عده?اي پیدا شده?اند که در مورد فرزندان ائمه، علیهم?السلام، تبلیغات ناروایی می?کنند، تا از این طریق مقام شامخ
معصومین، علیهم?السلام، را زیر سؤال ببرند. این گروه بعد از زید شهید، لبه تیز شمشیر خود را متوجه جناب محمد حنفیه
نموده?اند، تا به خیال خام خود آنها را مدعی امامت معرفی کنند. از بررسی مطالب فوق همگان به این نتیجه می?رسند که باید
حساب کیسانیه را از جناب محمد حنفیه جدا کرد و در پاکی و شایستگی این فرزند امیرمؤمنان، علیه?السلام، شک و تردیدي به
خود راه نداد. 2- از سی سال پیش گروهی از بیماردلان، از تشکیل مجالس شکوهمند دعاي ندبه در روزهاي جمعه بشدت رنج
می?برند و تلاش می?کنند که در دل معتقدان و منتظران شبهه ایجاد کنند و در صفهاي فشرده شیعیان شیفته و منتظر رخنه کنند.
این گروه گاهی تلاش می?کنند که سند دعاي ندبه را انکار کنند، وگاهی تلاش میکنند که فرازهایی از دعاي ندبه را برخلاف
عقاید امامیه قلمداد نمایند. از این رهگذر در مورد جناب محمد حنفیه و عقاید کیسانیه مقداري بسط سخن دادیم. یکی از
قلمداد کند، درپایان سخنان خود می?گوید: مطالعه ? « کیسانیه » نویسندگانی که اصرار دارد دعاي ندبه را نشات گرفته از عقاید
دقیق متن دعاي ندبه که از ائمه ما بتصریح و ترتیب نام نمی?برد و پس از حضرت امیر، علیه?السلام، که بتفصیل از مناقب و فضائل
وي سخن می?گوید، ناگهان و بی واسطه به امام غائب خطاب می?کند، باز این سؤال را بیشتر در ذهن طرح می?کند. ( 30 ) یک
نگاه گذرا به متن دعاي ندبه بی اساس بودن مطلب فوق را به روشنی ثابت می?کند، در فرازي از دعاي ندبه می?خوانیم: 1- این
الحسن این الحسین؟ حسن و حسین کجایند؟ 2- این ابناء الحسین؟ فرزندان حسین کجایند؟ 3- صالح بعد صالح?شایسته?اي پس
از شایسته?اي. 4- وصادق بعد صادق?راستگویی پس از راستگویی. 5- این السبیل بعد السبیل؟ کجاست راه (به سوي خدا) پس از
راهی؟ 6- این الخیرة بعد الخیرة؟ کجایند برگزیدگانی پس از برگزیده هایی؟ 7- این الشموس الطالعۀ؟ کجایند خورشیدهاي
فروزان؟ 8- این الاقمار المنیرة؟ کجایند ماههاي تابان؟ 9- این الانجم الزاهرة؟ کجایند اختران درخشان؟ 10 - این اعلام الدین و
قواعد العلم؟ کجایند مشعلهاي دین و پایه?هاي دانش؟ این جمله?هاي نورانی بروشنی اثبات می?کنند که در مکتب دعاي ندبه و
صفحه 23 از 62
درفرهنگ نورانی این چکامه بی نظیر، مطابق معارف حقه آیین تشیع، بعد از امام حسین، علیه?السلام، امامان، نور و پیشوایان
راستینی هستندکه یکی پس از دیگري با انوار تابناك خود جهان هستی را از سرچشمه زلال معرفت?سیراب نموده، گمگشتگان
وادي غوایب را از ضلالت و گمراهی نجات داده به شاهراه هدایت و صراط مستقیم حضرت حق رهنمون می?شوند. صفاتی که در
این فرازهاي دهگانه براي امامان نور بیان شده به ترتیب زیر است: 1- فرزندان امام حسین، علیه?السلام، هستند ; 2- افراد شایسته
- امت? اند ; 3- راستگویانند ; 4- راه حق تعالی?اند ; 5- برگزیدگانند ; 6- خورشیدهاي فروزان?اند ; 7- ماههاي تابان?اند ; 8
ستارگان درخشان?اند ; 9- مشعلهاي دین?اند ; 10 - پایه?هاي دانش?اند ;آیا به دور از انصاف و خالی از تحقیق نیست که کسی
بگوید: در دعاي ندبه بعد از حضرت امیر، علیه?السلام، از دیگر امامان نامی برده نشده و لذا این دعا با عقاید کیسانیه سازگار است
و با اعتقادات امامیه همسو نیست؟! به طوري که ملاحظه فرمودید، در دعاي ندبه پس از نام مقدس امام حسن و امام حسین،
علیهماالسلام، ده فراز آمده که در ضمن آنها ده صفت از اوصاف امامان نور بیان شده، سپس به اوصاف آخرین حجت پروردگار،
واپسین ذخیره الهی، حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، پرداخته می?گوید: این بقیۀ?الله التی لاتخلو من العترة الهادیه... ( 31 ) آنگاه
تعدادي از برنامه?هاي حیات بخش آن حضرت را به هنگام ظهور موفور السرور آن قبله موعود بیان کرده، خطاب به آن حضرت
تا جمله ? « فی الهادین بعد الهادین » : می?گوید: یابن السادة المقربین، یابن النجباء الاکرمین... ( 32 ) اگر فرازهایی را که بعد ازجمله
در مورد ائمه بعد از امام حسین، علیه?السلام، تاحضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، به کار رفته بشماریم، بیش از ? « یابن النعم السابغات »
سی جمله و بیش از سی ویژگی از ویژگیهاي امامان نور و پیشوایان معصوم، علیهم?السلام، خواهد بود. آیا سی جمله در وصف
امامان هشتگانه (از امام زین العابدین تا امام حسن عسکري، علیهم?السلام،) کافی نیست که اثبات کند که دعاي ندبه از آنها
2. السمهودي، . یادکرده و ناگهان و بی واسطه به امام غائب نپرداخته است؟! پی?نوشتها: 1. الحموي، معجم البلدان، ج? 3، ص? 51
4. العلامه المجلسی، بحار الانوار، ج? . 3. الشیخ الطوسی، کتاب الغیبۀ، ص? 163 . وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، ج? 4، ص? 1219
7. الطریحی، مجمع .430 ، 6. ابن الفارس، معجم مقاییس اللغۀ، ج? 3 . 5. همان، ج? 6، ص? 198 ، ج? 53 ، ص? 97 . 52 ، ص? 306
. 9. الارزقی، اخبار مکۀ، ج? 2، ص? 297 . 8. ابن الاثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث و الاثر، ج? 3، ص? 147 . البحرین، ج? 1، ص? 279
12 . الشیخ الطوسی، تهذیب . 11 . ابن منظور، لسان العرب، ج? 8، ص? 238 . 10 . رفعت پاشا، مرآت الحرمین، ج? 1، ص? 81
15 . العلامۀ . 14 . الکلینی، الکافی، ج? 4، ص? 250 . 13 . الشیخ الطوسی، الاستبصار، ج? 2، ص? 176 . الاحکام، ج? 5، ص? 95
17 . الشیخ الحر العاملی، اثبات الهداة، ج? . 16 . العیاشی، التفسیر، ج? 2، ص? 56 . المجلسی، همان، ج? 12 ، ص? 99 ، ج? 99 ، ص? 38
20 . العلامۀ . 19 . النعمانی، ابن ابی زینب، کتاب الغیبۀ، ص? 315 . 18 . العلامۀ المجلسی، همان، ج? 52 ، ص? 385 . 3، ص? 582
.24 . 22 . همان. 23 . الناشی?ء، اصول النخل، ص? 27 . 21 . الاشعري، المقالات و الفرق، ص? 31 . المجلسی، همان، ج? 52 ، ص? 307
28 . ابن . 27 . ابن سعد، الطبقات الکبري، ج? 5، ص? 112 . همان. 25 . الاشعري، همان. 26 . ابن الجوزي، تذکرة الخواص، ص? 263
31 . دکتر علی . 29 . الاشعري، همان. 30 . المقدسی، البدء و التاریخ، ج? 5، ص? 128 . خلکان، وفیات الاعیان، ج? 4، ص? 173
33 . همان. . 32 . ابن الطاووس، مصباح الزائر، ص? 449 . شریعتی، انتظار مذهب اعتراض، ص? 14
سبو عطش - 5
قسمت پنجم نگرشی بر موضوع دعا براي تعجیل فرج مرتضی مهدوي روایت چهارم اشاره: موضوع سخن، دعا براي تعجیل فرج امام
عصر، علیه?السلام، بود. در این زمینه سه روایت همراه با برخی آفات آنها را بیان کردیم. در این قسمت روایت نسبتا مشهوري از
امام عصر، ارواحنافداه، رسیده?است که در این شماره آن را مورد بحث قرار می?دهیم. روایت مزبور در یکی از توقیعات ( 1) آن
حضرت بیان شده است: و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم. ( 2) براي تعجیل فرج بسیار دعا کنید، چرا که گشایش و
صفحه 24 از 62
فرج شما نیز در همان است. نکاتی از این حدیث گرانقدر این روایت?شریف شامل نکاتی است که برخی از آنها را یادآور
می?شویم: 1. اهمیت دعاي فرج در این حدیث، چنانکه قبلا نیز گفته?ایم، اهمیت و ارزش دعاي تعجیل فرج به نحوي بارز مورد
تاکید قرار گرفته?است. این حدیث نشان می?دهد که دعاي تعجیل فرج نزد خداوند و ولی اعظم او، علیه?السلام، بس مهم است و
فرموده?اند. بنابراین دوستداران و شیعیان آن حضرت نیز « امر » سخت?بدان عنایت دارند ;و به همین دلیل نیز شیعیان خود را به آن
باید به آن عنایت و التفات کنند و بنگرند این موضوع چه بسیار نزد مولایشان داراي اهمیت و ارزش است، پس آنان نیز همان قدر
امام است. این امر، علاوه بر آنچه گفتیم (یعنی نسبت?به اهمیت « امر » بدان اهمیت دهند. نکته دیگر در این زمینه خود موضوع
نیز باید مورد توجه و عنایت?شیعیان و علاقه?مندان امام عصر، عجل?الله?تعالی?فرجه، « آمر » که، نسبت?به اهمیت ? (« مامور به »
قرار گیرد. همان?گونه که در قسمت دوم این نوشتار هم متذکر شدیم، این امر از طرف انسانی معمولی بیان نشده (که در آن
نیز از آن به عمل نمی?آید)، بلکه از طرف حجت?بالغه حق، خلیفه مطلق پروردگار و امام زمان و زمین صادر « امر » صورت، تلقی
او نیست؟! قطعا هست. از این گذشته، گرچه ممکن است « امر » دلیل بر اهمیت و عظمت ،« آمر » شده?است. آیا اهمیت و بزرگی این
امام معصوم در حدیث مزبور، از دیدگاه فقهی حمل بر استحباب شود نه وجوب (; 3) اما از دیدگاه اخلاقی، محبتی و معرفتی، « امر »
واجبتر از آن چیست؟ مگر می?شود کسی به امام زمان خود معرفت و محبت داشته باشد و از کنار امر و دستور او براحتی بگذرد؟!
خود دارد؟ هرچه این ارادت، شناخت و ? « محبوب » و « مولا » اهتمام و شانی جز اطاعت از ? ،« محب » و? « بنده » اساسا آیا
محبت?بیشتر و عمیقتر گردد، بی?تردید انسان را در اطاعت از مولاي خود، جدیتر و کوشاتر می?کند. معرفت و شناخت عمیق، این
تلقی را در ضمیر آدمی به وجود می?آورد که امر امام معصوم و حجت?خدا، امر خود حضرت حق است. کسی که خداي متعال و
و زبان خداست. پس امر او، امر خداست ;بلکه باید گفت این امر ? « لسان?اله ?» ،« امام » حجت?بالغه او را بشناسد، در می?یابد که
خداوند است که از زبان ولی او بیان شده?است. به هر روي، این حدیث نشانگر اهمیت و ارزش فوق العاده دعاي تعجیل فرج نزد
خداوند و ولی اعظم اوست. 2. امر به کثرت دعا امام عصر، علیه?السلام، تنها امر به دعا نفرموده?اند ;بلکه فرموده?اند براي تعجیل
بر آن دلالت دارد. از این مطلب، دو موضوع روشن می?شود: یکی اینکه براي فرج آن « اکثروا » دعا کنید، چنانکه لفظ « بسیار » فرج
باید دعا کرد ;و دوم همان ارزش و اهمیتی که در نکته اول درباره آن توضیح دادیم ;زیرا اگر این دعا، موضوعی « زیاد » حضرت
زیاد دعا » دعا کنیم. مساله مهم دیگر، این است که بنگریم « بسیار » عادي بود و اهمیت نداشت امر نمی?فرمودند نسبت?به آن
تعداد خاصی از دعا نیست (; 4) بلکه ? ،« زیاد دعا کردن » چه مفهومی دارد. این نیز روشن به نظر می?رسد. منظور از ? « کردن
مقصود این است که این دعا، دغدغه اصلی شیعیان قرارگیرد ;یعنی - همان?گونه که در توضیح حدیث دوم گفتیم - به راستی
غیبت و نبود امام زمان، .« بخواهند » و با سوز دل « طلب کنند » تشنه و خواهان امام زمانشان باشند ;او را از اعماق وجود از خداوند
امام عصر، علیه?السلام، در حدیث گرانقدر .« ببینند » دارند و جاي خالی او را ? « گمشده » واقعا احساس کنند .« نگران کند » آنان را
خویش، در مقام تذکار همین حقیقت است که شیعیان را بدین حالت?سوق دهند، آري شب و روز دعا کردن، در مواقع استجابت
دعا، ظهور مولاي خود را از خدا خواستن، دغدغه فرج را فراموش نکردن، به اقتضاي هر موقعیتی یاد آن عزیز افتادن و فرج او را از
البته این مطلب منافاتی با کثرت دعاهاي فردي براي تعجیل ? .« زیاد دعا کردن » و « اکثار » حضرت حق طلب کردن. این است معناي
در فرج امام عصر، علیه?السلام، ندارد. یعنی نباید کسی تصور کند که تا تمام شیعیان و همه جامعه بصورت جمعی به این مرحله
نرسند، دعاي فردي فایده و اثري نخواهد داشت. خیر ;هر دعایی اثر خود را دارد و دوستداران آن حضرت باید به دعا کردن و
تکرار و کثرت آن - گرچه به صورت فردي - رومی?آورند. 3. حتمیت تاثیر دعا چنانکه گفتیم هر دعا براي تعجیل فرج، چه فردي
و چه اجتماعی، تاثیر خود را دارد و این امر حتمی و قطعی است، بخصوص اگر از سوز دل و توجه به حضرت حق باشد. این
حتمیت همان?گونه که قبلا گذشت، براساس روابط تکوینی و سنن حاکم بر جهان آفرینش است. آنچه در حدیث?بر این معنا
صفحه 25 از 62
و تاکید به کار می?رود. امیدواري و اطمینان خاطر نسبت?به استجابت و ? « تحقیق » است که براي مفهوم ? « ان » دلالت دارد، کلمه
تاثیر دعا، از دیگر اموري است که بر مفهوم مذکور مترتب می?شود. آشکار است که اگر دوستداران امام عصر،
عجل?الله?تعالی?فرجه، به اجابت و قطعی بودن دعاي خود امیدوار و مطمئن باشند، با انگیزه و رغبت?بیشتري به آن رو خواهند
این است که: اي شیعیان و رهپویان کوي ولایت، براي فرج مولایتان دعا کنید و ? ،« ان » آورد. بنابراین، پیام حدیث?به لحاظ کلمه
اطمینان داشته باشید که دعایتان هیچ?گاه بی?تاثیر نخواهد بود و به اجابت?خواهد رسید. این تاثیر مهم هرگونه وسوسه و تشکیک
با این وضعیت روحی افراد و جامعه، چگونه ممکن است دعاهاي ما مستجاب » ،«؟ این دعاها به کجا می?رسد » : شیطان را مانند
اسم اشاره?است، و نیز با توجه به کلمه ? « ذلک » و... را نیز از بین می?برد. 4. معناي دقیقتر حدیث با توجه به اینکه کلمه «؟ شود
ممکن است معناي حدیث?به یکی از دو صورت زیر باشد: اول: براي تعجیل فرج زیاد دعا کنید، زیرا فرج و گشایش ? ،« فرجکم »
شما نیز به فرج من خواهد بود. ( 5) دوم: براي تعجیل فرج بسیار دعا کنید، زیرا گشایش و فرج شما نیز به همین دعا کردن (براي
فرج) است. ( 6) در هر صورت، دو نکته مهم در این حدیث مورد تاکید قرار گرفته?است: یکی: بسیار دعا کردن براي فرج ;که ما
تاکید شده?است. و دیگر حصول فرج و گشایش براي ? « زیاد دعا کردن » معناي حدیث را هر یک از صورتهاي مذکور بگیریم، بر
دعا کننده ;اعم از اینکه علت آن حصول فرج امام عصر، علیه?السلام، باشد، یا اصل دعا کردن، یا زیاد دعا کردن. در هر صورت به
نوعی براي دعا کننده، فرج و گشایش حاصل خواهد شد. اگر بپرسید: چگونه براي دعا کننده، فرج و گشایش حاصل می?شود؟
پاسخ این است که به یکی از صورتهاي زیر: الف) ممکن است دعا کننده براي فرج امام عصر، علیه?السلام، به خواسته خود برسد
و این به برکت همان دعا خواهد بود. یعنی خداوند متعال عین حاجت و خواسته دعا کننده را نیز به برکت دعاي تعجیل فرج، عطا
خواهد فرمود. ب) ممکن است?به عین خواسته و آرزوي خود نرسد، اما در عوض خداوند متعال به گونه?اي دیگر جبران فرماید،
مثل اینکه بلایی را از او دفع نماید ;گرفتاریی را از او بر طرف سازد و خلاصه فیض دیگر به او برساند. ج) ممکن است که خداوند
متعال به دعا کننده صبر و استقامتی در سختیها و گرفتاریها عطا فریاد که مشکلات برایش آسان گردد. اینها در صورتی است که
5. انس ( فرج کلی امام عصر، علیه?السلام، واقع نشده باشد، والا کدام مشکل است که با ظهور مولاي ممکنات برطرف نشود؟! ( 7
پیدا شدن انس به آن، و در نتیجه ایجاد آمادگی تدریجی براي آن خواهد ? ،« زیاد دعا کردن براي فرج » به مساله ظهور یکی از آثار
بود. در واقع، امام عصر، علیه?السلام، با حدیث و امر گرانقدر خود خواسته?اند که شیعیان با آرمان اصلی خویش انس داشته
باشند. نه تنها آن را فراموش نکنند، بلکه همواره به یاد آن باشند و آن را از خداوند طلب کنند. روشن است که وقتی فرد یا
جامعه?اي، آرزو و آرمان مهمی را همیشه یاد کند، به دنبالش باشد و همواره آن را از حضرت حق بخواهد، با آن انس پیدا خواهد
کرد. همین انس و علاقه بتدریج?براي آنان حالت آمادگی ایجاد خواهد نمود و در زندگی عملی و نزدیک شدن به آن آرمان،
یاریشان خواهد کرد. این خود، اثر و ثمر بسیار مهم و ارزشمندي براي دعاي تعجیل فرج به شمار می?آید و اگر این دعا هیچ اثري
جز همین نداشت، در بزرگی و اهمیت و تاثیر آن، کافی بود. چنانچه سخنان بالا را دقیقتر بیان کنیم، کثرت دعا براي فرج امام
عصر، علیه?السلام، حداقل این آثار را دارد: الف) زدودن غفلت و بی?توجهی نسبت?به ظهور امام، علیه?السلام ;ب) دور ماندن
از آثار و عواقب این بی?توجهی و غلفت ;ج) انس با مساله ظهور و فرج امام عصر، علیه?السلام ;د) انس و عادت نسبت?به ذکر و
یاد خود آن حضرت و برخورداري از آثار و برکات آن ;ه) آمادگی روحی براي درك ظهور ;و) زیاد شده علاقه و محبت انسان به
مولا و امام زمانش ;ز) آمادگی براي گام برداشتن عملی در راه بندگی حضرت حق و تقرب به سوي او و ولی اعظم او. 6. ظهور و
فرج ;آرمان اصلی شیعه گرچه ممکن است?برخی مواقع، تکرار موضوعی، ملال آورد و از نظر ادبی نیز مطلوب به شمار نیاید ;اما
اهمیت فوق العاده و ارزش حیاتی آن موضوع نه تنها این امر را می?پوشاند، بلکه تکرار را ضروري نیز می?نماید. یکی از نکات
بسیار مهم و برجسته در حدیث امام عصر، علیه?السلام، این است که: آرمان اصلی و بنیادین شیعه، همانا ظهور و فرج امام زمان
صفحه 26 از 62
است و ما در تفات گذشته، بدین امر اشاره و بلکه تصریحاتی داشتیم، اما اهمیت و ارزش والاي آن باز ایجاب می?کند که آن را
جداگانه مورد تاکید قرار دهیم. نیک بنگرید ;لحن و پیام حدیث این است که: اي شیعیان! در زندگی شما، و همه مسلمانان و حتی
بشریت، هیچ چیز همچون ظهور و فرج امام عصر، علیه?السلام، اصالت، ارزش و اهمیت ندارد. اصل اساسی، آرمان نهایی و هدف
غایی براي شما، همانا، ظهور بزرگ منجی انسانیت است. پس به دنبال آن باشید. تشنه آن شوید و آن را از خداوند بخواهید. هیچ
مساله و موضوع دیگري در قبال این آرمان مقدس، اصالت و اهمیتی ندارد، و هرچه باشد نیز با ظهور و فرج آن حضرت به تحقق
خواهد پیوست. اگر فرض کنیم فرمانده یک پادگان بنابر ضرورت، مدتی نامعلوم از سپاه و لشکر خود دور شده باشد ;به نظر شما
چنانچه بخواهد مهمترین و بزرگترین پیام و توصیه خود را براي نیروهایش بفرستد، چه موضوعی را مطرح خواهد کرد؟ (این را نیز
در نظر بگیرید که قرار است طرح بسیار بزرگ، گسترده و مقدسی به دست این فرمانده و نیروهایش پیاده شود که سرنوشت انسانها
همه به آن بستگی دارد. فرماندهی کل نیز اوضاع را تحت مراقبت دارد و هرگاه این نیروها آماده شوند، دستور آمدن فرمانده
پادگان را صادر خواهد کرد). جواب کاملا روشن است. آنچه فرمانده پادگان در پیام خود باید مطرح کند، دو مساله?است: یکی
آمادگی نیروها براي نبرد و فداکاري و دیگر، توصیه به نیروها که نزد فرمانده کل رفته و ضمن اعلام آمادگی خویش، از او
بخواهند فرمانده آنان را نزدشان بفرستد و آن طرح عظیم و مقدس را اجرا کند. به دیگر سخن، آنچه را که فرمانده پادگان مطرح
خواهد کرد، در واقع مهمترین و اساسی?ترین وظیفه و آرمان نیروها خواهد بود. آنچه که امام عصر، ارواحنافداه، نیز در حدیث پر
برکت?خویش مطرح فرموده?اند، دقیقا همین مساله?است. یعنی آن حضرت، بزرگترین و مهمترین آرمان مکتب و انسانیت و
بخصوص شیعه را تذکر داده?اند. بنابراین شیعیان و دوستداران آن حضرت نیز باید نسبت?به مساله دعاي تعجیل فرج همین شناخت
و تلقی را داشته باشند و امر مولاي خود را اجابت نمایند. به درگاه الهی روي آورند و فرج مولا و فرمانده خویش را از او به طور
کاملا جدي درخواست کنند. بدیهی است که مساله آمادگی براي ظهور و فداکاري در رکاب آن حضرت نیز در این آمدن و
درخواست کردن، نهفته و مندرج است. یعنی دعا کنندگان باید در مسیر کسب آمادگی قرار داشته باشند و چون این مساله، بدیهی
و روشن بوده، دیگر در اینجا تذکر داده نشده?است ;گرچه در پیامها و روایتهاي دیگر بس بدان عنایت?شده و یادآوري
گردیده?است. اگر هم در این میان، عده?اي به دعاي تعجیل فرج متوجه بوده و براي آمدن مولاي خود دعا می?کنند، اما در مسیر
عمل و آمادگی نیز سستیها و کاستیهایی دارند، باز اینان نسبت?به دیگران به آن آرمان بزرگ نزدیکتر و جلوترند و به سبب همین
. دعا کردن و بخصوص کثرت آن، آمادگی روحی و در نتیجه زمینه براي کسب آمادگی عملی بیشتري را دارا خواهند بود. 7
معقولیت ژرف آنچه امام عصر، ارواحنافداه، در حدیث?شریف بدان امر فرموده?اند (یعنی کثرت دعا براي تعجیل فرج و ظهور) از
نهایت درجه خردمندي و معقولیت?برخوردار است?یعنی این مساله یک امر کاملا معقول، خردمندانه و مبتنی بر قوانین و سنتهاي
حکیمانه الهی و بشري است. این امر از دو جهت کاملا روشن است: یکی از این جهت که امام، خود، معدن حکمت و علم است و
آنچه بدان امر فرماید نیز حکیمانه و معقول خواهد بود. و دوم از جهت?خود موضوع و سیره عقلا. اما خود موضوع معقول است،
زیرا (دعاي تعجیل فرج) طلب گشایش، راحتی، رحمت، کمال، کرامت، خیر، سلامتی و همه ارزشها و خوبیهاست ;آن هم براي
همه انسانها. آیا این از معقولیت?برخوردار نیست؟ معقولیتی ژرف و والا؟ اما سیره عقلا ;این نیز آشکار است ;زیرا هر عاقل
فرزانه?اي همواره در پی بهترین راه براي رسیدن به راحتی، گشایش، خیر و خوبی است. و اگر عقل را به مفهوم حدیث معروف:
بسیار روشنتر خواهد بود ;زیرا ? « دعاي تعجیل فرج » 8) بگیریم ;معقولیت ) « آنچه خدا بدان عبادت شود و بهشت?به دست آید »
تحقق فرج و ظهور امام عصر، علیه?السلام، دقیقا به معناي تحقق عبادت خداوند و بهشت موعود دنیا در سراسر گیتی است. ( 9) نه
تنها شیعیان و مسلمانان، بلکه تمامی عقلا و خردمندان جامعه بشري نیز، اگر امام عصر، علیه?السلام، زمان ظهور، ابعاد حکومت آن
حضرت و ارزشها، برکات و خوبیهاي آن را بشناسند، بی?تردید و به حکم عقل نسبت?به آن مشتاق و تشنه شده و به سوي آن
صفحه 27 از 62
خواهند شتافت. نکته مذکور (یعنی معقولیت دعاي تعجیل فرج) بسیار مهم و قابل توجه?است. از آنجا که همواره عقلا براساس
عقل، فطرت و طبیعت?خود، معقولانه و فطري حرکت و زندگی می?کنند بنابراین دعاي تعجیل فرج نیز در واقع، یک کار فطري،
طبیعی و معقول است. به همین روي نیز، عدم انجام آن باید شگفت?انگیز و مورد سؤال باشد اگر انسان در کویري خشک و
سوزان، سخت تشنه شد و به خطر افتاد و از چشمه سار زلال و آب حیات بخش سراغ نگرفت، باید تعجب کرد. اگر بیمار، در
جستجوي طبیب برنیامد، شگفت?انگیز خواهد بود. اگر جهان در آتش بیداد و ظلم سوخت و انسانها به دنبال منجی راستین نرفتند و
او را طلب کرده و در « باید » . تشنه امام زمان شد « باید » ، او را طلب نکردند، غیر معقول و غیر طبیعی خواهد بود. به حکم عقل
او را از خدا خواست و براي فرج و ظهورش دعا کرد. این یک حکم عقلی، فطري و طبیعی است، و اگر « باید » . جستجویش برآمد
امام « امر » عقلی آن?گاه که به زبان شرعی بیان شود، به صورت همان « باید » انجام نشد، نامعقول و شگفت?آمیز خواهد بود. این
عبارت است از نامه?هایی که امام عصر، ? « توقیع » . عصر، علیه?السلام، در حدیث مزبور جلوه?گر می?شود. پی?نوشتها: 1
. علیه?السلام، ابتداء یا در پاسخ نامه?ها و سؤالات دیگران نوشته?اند. 2. الشیخ الصدوق، کمال?الدین، باب 45 ، حدیث چهارم. 3
اگرچه این استحباب هم معمولی نیست، بلکه از نوع مؤکد و قوي آنست، چنانکه از متن حدیث پیداست. 4. مثل چهل بار یا هفتاد
ذکر » بار، تا مثلا کسی تصور کند به امر امام عمل کرده?است. گرچه، این تعداد در یک مجلس، ممکن است از باب مصداق
است ;و جمله دوم حدیث، ? « فرج » اشاره به ? « ذلک » نیز به شمار آید. 5. در این حالت، کلمه ? « زیاد دعا کردن » مصداق ،« کثیر
اکثار دعاي » یا ? « دعاي فرج » اشاره به ? « ذلک » ، است. 6. در این حالت ? « امر به اکثار دعاي فرج » یا ? « امر به دعاي فرج » تعلیل براي
خواهد بود. معناي حدیث در صورت چهارم چنین است: براي تعجیل در فرج بسیار دعا کنید ;زیرا گشایش و فرج شما به ? « فرج
7. ر.ك: همان، . همین زیاد دعا کردن می?باشد. ر.ك: الاصفهانی، السید محمدتقی، مکیال?المکارم (عربی)، ج? 1، ص? 308
در حدیث فوق بهشت آخرت ? « بهشت » 9. گرچه منظور از ? .« العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان » .8 . ج? 1، ص? 309
است ;اما بهشت دنیا در زمان ظهور نیز بهشتی معنوي و در واقع نمودي از همان بهشت اخروي است.
ماشیح موعود یهود